محدث نوري در مستدرک الوسائل، به نقل از کشکول شهيد آورده است که: روزي اميرالمؤمنين علي عليهالسلام حضرت عباس عليهالسلام و زينب کبري عليهاالسلام را در دو طرف خود نشانده بود، و حضرت عباس عليهالسلام تازه زبان گشوده بود. علي عليهالسلام به فرزندش حضرت عباس عليهالسلام فرمود: بگو يک (واحد)، او گفت: يک (واحد)، بعد فرمود: بگو دو (اثنين)، حضرت عباس عليهالسلام خودداري کرد و گفت: شرم ميکنم به زباني که خدا را به يگانگي خواندهام، دو بگويم (يعني يکتاپرستان هرگز به شرک نميگرايند، و دوئيت، خلاف توحيد است). اميرالمؤمنين عليهالسلام پيشاني فرزندش را بوسيد. حضرت زينب کبري عليهاالسلام، ناظر اين جريان بود، عرض کرد: پدر، آيا شما ما را دوست ميداري؟ حضرت فرمود: آري، فرزندان ما پاره جگرهاي ما ميباشند. زينب کبري عليهاالسلام عرض کرد: يا أبتاه، حب خدا و حب اولاد چگونه در يک دل جمع ميشود؟ محبت شما نسبت به ما همانا شفقت ميباشد و محبت خالص براي خداست. با شنيدن اين سخنان حکيمانه، محبت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام نسبت به ايشان افزايش يافت [1] .
قمر بنيهاشم عليهالسلام در صلابت ايمان و فضل و علم و ايقان و شرايف آداب و اخلاق، بعد از دو برادر خود - حسن و حسين عليهماالسلام - اول شخص بوده، و پس از معصومين عليهمالسلام، در جميع صفات کماليه کسي با او همتراز نبود. عبارات زيارتهاي مرويه در حق وي و نيز اخبار صادره از امام زينالعابدين و امام صادق عليهماالسلام در باب آن بزرگوار شاهد شخصيت يگانهي وي پس از معصومين است. چنانچه فيالمثل امام سجاد عليهالسلام ميفرمايد: رحمت حق بر روان عمويم عباس عليهالسلام باد که ايمان او همانند صخرهي صما و از حيث بينايي در دين بي همتا بود. چه، او نصيحت و زهد و جهاد و صبر
[ صفحه 153]
و ثبات خود را به درجهي اعلا رسانيد و در شدايد و سختي جان خود را در راه ياري به برادرش نثار کرد [2] .
|