کلمه‏ي «ايمان» که به گونه‏اي گسترده در دين مبين اسلام و فرهنگ تشيع به کار رفته بلکه در تمام اديان و مکتبهاي روان‏شناختي واژه‏اي برجسته و بسيار کليدي است، از دو جهت بايد مورد توجه باشد. 1. خود «ايمان» چيست؟ 2. به چه چيزي بايد ايمان داشت؟ بر ميزان و روش اين نوشتار بايد زانوي ادب در محضر نورالأنوار زد و پاسخ را از آن محضر يافت. اما «حقيقت ايمان چيست؟» جناب فضيل بن يسار مي‏گويد: شنيدم که حضرت اباعبدالله امام صادق (صلوات الله عليه) مي‏فرمايند: «... ان الايمان ما وقر في القلوب...»؛ [1] . ايمان چيزي است که در قلبها فرو رفته، استوار و ثابت باقي بماند. بنابراين «ايمان» يعني چيزي که ثابت و استوار و باشکوه و جلالت در خانه قلب جاي گيرد، و تو گويي قلب را شکافته و در آن مستقر شده باشد. [2] و اين است نکته‏اي که امام به جاي «ثبت» و «سکن» و مانند آن فرمود: «وقر في القلوب». [ صفحه 157] اما اينکه: «به چه چيزي بايد ايمان داشت؟» سفيان بن سمط مي‏گويد: مردي از حضرت امام صادق (صلوات الله عليه) از تفاوت «ايمان» و «اسلام» پرسيد؟ امام پاسخ ندادند. باز همين پرسش را تکرار کرد و کماکان امام جواب ندادند، تا اينکه در راه بين امام و آن مرد ملاقات شد، در حالي که نشانهاي مسافرت و کوچ‏کردن آن مرد از مدينه نمايان بود. امام خطاب به آن مرد فرمودند: «گويا وقت کوچ کردنت نزديک است؟» آن مرد پاسخ داد: «بله»، حضرت فرمودند: «در خانه به ملاقاتم بيا.» آن مرد به ملاقات امام مشرف شد، و سؤال خود را تکرار کرد. سفيان بن سمط مي‏گويد: امام (صلوات الله عليه) در جواب چنين فرمودند: «الاسلام هو الظاهر الذي عليه الناس. شهادة أن لا اله الا الله وحده لا شريک له، و أن محمدا عبده و رسوله، و اقام الصلاة و ايتاء الزکاة، و حج البيت و صيام شهر رمضان، فهذا الاسلام»؛ اسلام همان ظاهري است که مردم به آن مي‏پردازند، و آن عبارت است از: گواهي به «لا اله الا الله وحده لا شريک له» و «أن محمدا عبده و رسوله» و به پاي داشتن نماز، و دادن زکات، و حج به جاي آوردن، و ماه رمضان را روزه‏گرفتن، اين اسلام است. [3] . بنابراين اسلام عبارت از شهادت به يگانگي خدا و رسالت حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و عمل کردن به واجبات است، حضرت در ادامه سخنان نوراني ايمان را اين‏گونه بيان مي‏فرمايند که: «الايمان معرفة هذا الأمر مع هذا، فان أقر بها و لم يعرف هذا الأمر کان مسلما و کان ضالا»؛ [4] . [ صفحه 158] ايمان (عبارت است از) معرفت اين امر (يعني معرفت به ولايت و امامت معصومين (صلوات الله عليهم) و آنچه در معناي اسلام گفته شد. پس اگر کسي به آن (اسلام) اقرار کند ولي معرفت اين امر (ولايت و امامت) را نداشته باشد، مسلمان است و گمراه. بنابراين «ايمان» يعني معرفت به ولايت و شهادت به يگانگي خدا و رسالت حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله. و عمل کردن به دستورات. از اين رو در روايات مي‏خوانيم. هر مؤمني مسلمان هست ولي هر مسلماني مؤمن نيست، همان‏گونه که هر کس داخل کعبه شد داخل در مسجدالحرام نيز هست، ولي هر کس داخل مسجدالحرام بشود، داخل خانه کعبه نيست.

[1] اصول کافي ج 2: 21، «کتاب الايمان و الکفر، باب ان الايمان يشرک الاسلام. حديث 3.». [2] فرهنگ لاروس ج 2: 2194. [3] شايد سر اينکه امام «صلوات الله عليه» جواب آن مرد را در هنگام کوچ‏کردن از مدينه دادند، تقيه باشد؛ زيرا اگر جواب را همان روز اول مي‏دادند و آن مرد فرا مي‏گرفت، به مردم مي‏گفت و عموم مردم تحمل اينکه «ولايت حقيقت ايمان است» را نداشتند، از همين روي پاسخ را در هنگام رفتن فرمودند تا فرصتي براي بازگو کردن براي مردم نباشد. [4] اصول کافي ج 2: 20، «کتاب الايمان و الکفر، باب أن الاسلام يحقن به الدم، حديث 4.».