چکيده آنچه بيان داشتيم آن که: «عقل نور است، و اگر نور «نورالانوار» آن را مدد کند، حقايق هستي و باطن همه چيز را مشاهده مي‏کند» و از اين روي سيد عليخان کبير در معناي «بصيرت» مي‏گويد: «البصيرة قوة القلب المنور يري بها حقائق الأشياء و بواطنها»؛ [1] . بصيرت عبارت است از نيروي قلبي که منور شده که چنين قلبي حقايق اشياء و باطن‏هاي آن را مي‏بيند. و آنچه مسلم است اينکه حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) داراي کمال عقل بود يعني در وجود مقدسش آن عقل نوراني آن هم در نهايت کمال مستقر شده بود، و نور «نورالانوار» آن را تأييد کرده بود و محکم‏ترين دليل بر اين مطلب دو کلامي است که از حضرت امام صادق (صلوات الله عليه) بحمدالله به دست ما رسيده است. اول: فراز اول همين حديث شريف [ صفحه 149] «کان عمنا نافذة البصيرة». دوم: خطاب حضرت امام صادق (صلوات الله عليه) در زيارت آن حضرت که فرمود: «اشهد انک مضيت علي بصيرة من دينک!». بنابراين حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) علاوه بر بينش به جهان هستي و آنچه مربوط به آن است، علم به تمام زواياي دين را نيز دارا است، بلکه تمام هستي و همگي دين در محضر او است، و او همه را به بصيرت نافذه مي‏بيند. از اين روي بايد معتقد باشيم که حضرتش داراي عاليترين مرتبه شهود عالم است که بالاتر از علم است. علم و دانش او، شهودي است نه دانستني. پس او نه تنها عالم است بلکه شاهد بر عالم است. و همان‏گونه که يکه‏تاز ميدان شهامت، شجاعت و ايثار و شهادت است، يکتا يل علم و معرفت بعد از امامان معصوم (صلوات الله عليهم) است. از اين جهت هر لحظه گرفتاران زيادي او را فرياد مي‏زنند، و در آن واحد همه را فريادرسي مي‏کند، چرا که او بصيرت نافذه بر همه چيز دارد، و توجه او به يک نفر مانع از توجهش به ديگري نمي‏شود، و فريادرسي آن بزرگوار به يکي منافاتي با اينکه در همان لحظه از ديگري بلکه ديگران دستگيري کند، ندارد. آري ايشان «باب الحسين» و راه رسيدن به حجت خدا (صلوات الله عليه)، و امام نيز مظهر صفات خداوند متعال است، و يکي از صفات الهي اين است که «لا يشغله سمع عن سمع» مرکب قلم به اينجا که رسيد بايد از تاختن منعش کرد وگرنه جاهلان سر مي‏شکنند، و کاغذ مي‏درند، که «حديث آل محمد صلي الله عليه و آله صعب مستصعب».

[1] رياض السالکين ج 4: 14.