حضرت زينب عليهاالسلام مي‏فرمايد: «در شب عاشورا، از خيمه بيرون رفتم تا جوياي حال برادرم امام حسين (صلوات الله عليه) شوم. ديدم آن بزرگوار، تنها است و در خيمه‏ي خود مشغول مناجات و تلاوت قرآن مي‏باشد. پيش خود گفتم: چرا در چنين شبي، بني‏هاشم و اصحاب، برادرم را تنها گذاشته‏اند؟ ابتدا به خيمه‏ي برادرم حضرت عباس (سلام الله عليه) رفتم تا به او بگويم چرا امام حسين (صلوات الله عليه) را تنها گذاشته‏اند. اما وقتي به خيمه‏ي او رسيدم، از خيمه‏ي او همهمه‏اي به گوشم رسيد. نزديک رفتم و به درون خيمه نگاهي انداختم. ديدم همه‏ي بني‏هاشم - يعني برادرانم، فرزندان برادرانم و فرزندان عموهايم - حلقه‏وار جمع شده‏اند و برادرم حضرت عباس (سلام الله عليه) همچون شيري که بر شکار خود نشسته باشد، بر روي دو زانو در ميان بني‏هاشم نشسته است و مشغول سخنراني است که آن‏گونه سخنراني را جز از امام حسين (صلوات الله عليه) نشنيده بودم.» او در سخنراني خود فرمود: اي برادرانم و اي فرزندان برادرانم و اي فرزندان عموهايم! در مورد صبح فردا که روز جنگ و شهامت و جهاد است، چه نظري داريد؟ همه‏ي آنان يکپارچه گفتند: «الأمر اليک يرجع، و نحن لا نتعدي قولک»؛ اي عباس! اختيار با تو است و هر چه بگويي، پذيراييم و از دستور تو سرپيچي نخواهيم کرد. [ صفحه 113] برادرم اباالفضل (سلام الله عليه) فرمود: «صبح فردا، ما پيش از اصحاب، بايد در دفاع از امام حسين (صلوات الله عليه) بجنگيم تا مردم نگويند بني‏هاشم، دوستان خود را براي حفظ جانشان به کشتن دادند. علاوه بر اين که اصحاب، غريب هستند و فردا کاري سنگين در پيش داريم و مردان کارآمد از عهده‏ي آن برمي‏آيند.» پس از ابراز نظر برادرم اباالفضل (سلام الله عليه) همه‏ي بني‏هاشم ايستادند و شمشيرها را برهنه کردند و يک صدا گفتند: «نحن علي ما أنت عليه»؛ اي عباس! همگي ما همان راهي را مي‏رويم که تو مي‏روي و بر آن اعتقادي هستيم که تو به آن اعتقاد داري. [1] . اگر در کلام حضرت زينب عليهاالسلام دقت شود، نکاتي زيبا و ظريف و در عين حال، بسيار مهم به دست مي‏آيد. 1- حضرت زينب، سخنراني حضرت عباس را با سخنراني امام حسين (صلوات الله عليه) مقايسه کرده و مي‏فرمايد: «فخطب فيهم خطبة ما سمعتها الا من الحسين (صلوات الله عليه)»؛ [2] . حضرت عباس در جمع بني‏هاشم، چنان سخنراني کرد که من مثل آن سخنراني را جز از امام حسين (صلوات الله عليه) نشنيده بودم. از فرمايش زينب کبري عليهاالسلام به دست مي‏آيد که حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) حتي در خطبه خواندن نيز تابع امام حسين (صلوات الله عليه) بوده و در جايگاهي از علم و معرفت بوده که مي‏توانسته همچون امام حسين (صلوات الله عليه) سخنراني کند. گرچه خطبه‏ي شب عاشورا را نيافتيم اما مي‏توان خطبه‏خواني آن حضرت را در خطبه‏اي که بر بام کعبه خواند و يا خطابه‏اي که خطاب به مارد بن صديف ايراد کرد به تماشا نشست، و حقيقت کلام حضرت زينب را تا حدودي يافت. [ صفحه 114] بايد توجه داشت که اين مقايسه، از حضرت زينب عليهاالسلام است که داراي علم لدني بوده و امام سجاد (صلوات الله عليه) به او فرموده است: «أنت بحمد الله عالمة غير معلمة، فهمة غير مفهمة»؛ [3] . تو خداي را سپاس عالم و دانايي هستي که نزد کسي درس ناخوانده‏اي. نکته‏ي ديگري که برداشت مي‏شود، نقش محوري حضرت عباس (سلام الله عليه) است؛ زيرا: حضرت زينب کبري عليهاالسلام در شب عاشورا که شبي پرخطر و بحراني بود، وقتي برادر را تنها ديد، ابتدا به سراغ حضرت عباس (سلام الله عليه) رفت. چون مي‏داند مهم‏ترين انيس و مدافع برادر، او است. 2. همه‏ي بني‏هاشم در خيمه‏ي حضرت عباس جمع شده بودند و محور جلسه، او بود که در ميان آنان نشسته و ايراد سخنراني مي‏کرد. 3. همه‏ي بني‏هاشم در دو جا تصريح کردند که هر چه حضرت اباالفضل بگويد، همان را انجام خواهند داد و تابع نظر و عمل او خواهند بود. و اين در حالي بود که حضرت علي‏اکبر عليه‏السلام نيز در ميان بني‏هاشم بود. حضرت علي‏اکبر که در فضايل آن حضرت عقل‏ها متحير و انديشمندان، انگشت حيرت به دندانند که حضرت امام حسين (صلوات الله عليه) در وصف او مي‏فرمايند: «أشبه الناس خلقا و خلقا برسول الله»؛ علي‏اکبر، از جهت سيرت و صورت، شبيه‏ترين مردم به رسول‏خدا است. و او که تنها مي‏توان او را با رسول الله صلي الله عليه و آله که تجلي اعظم خداوند است، مقايسه نمود. آنچه از اين روايت استفاده مي‏شود اين است که همه‏ي بني‏هاشم حضرت عباس (سلام الله عليه) را بعد از حضرت امام حسين و امام سجاد (صلوات الله عليهما) در بالاترين مرتبه مي‏دانستند و از نظر فهم و بصيرت و نور قلبي و قرب معنوي و روحي با قطب عالم، حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) در مرتبه‏اي بسيار نزديک است. ناگفته پيدا است که وقتي بني‏هاشم با آن درجه از علم و فضيلت، محوريت و رهبري حضرت عباس (سلام الله عليه) را بپذيرند، اصحاب [ صفحه 115] امام حسين صلوات الله عليه که خود را پيشمرگان بني‏هاشم مي‏دانستند، به طريق اولي محوريت و رهبري حضرت عباس (سلام الله عليه) را قبول داشتند.

[1] معالي السبطين: ج 1، ص 340. [2] معالي السبطين، ج 1، ص 340. [3] الاحتجاج، ج 2، ص 114؛ بحارالانوار، ج 45، ص 164.