گل سرخ محمدي سه ويژگي دارد: 1. شکل آن زيبا است، 2. رنگ آن دلنواز است، 3. بوي آن جانفزاست. و اختصاصيترين صفتش عطر و بوي دروني آن است، که هر چه بدان نزديکتر شوي از شميم روحافزايش بهره بيشتري ميبري. انسان هم بايد چون گل محمدي باشد. 1. رفتارش زيبا باشد، 2. زبان او خوشگفتار باشد، 3. قلبش مملو از محبت و نيکپنداري باشد. که در حقيقت اگر قلبي آکنده از عطر محبت و انديشهي پاک باشد، بوي خوش محمدي از زبانش به گوش ديگران ميرسد، و کردارش پيامآور خلق خوش محمدي است.
بلکه حقيقت انسان فقط و فقط جان او است که نيت پاک و بينش زيبا و باورهاي معطر در آن جاي گرفته و به طور ناخودآگاه، آن زيباييها از دست و زبانش به ديگران ميرسد و همانگونه که هر انساني با ديدن گل محمدي خوشحال ميشود، از ديدن چنين انساني نيز شادمان ميگردد.
جانفزاترين عطر را آن قلبي دارد که جايگاه نور امام معصوم (صلوات الله عليه) باشد، و هر چه
[ صفحه 108]
بينش جان به آن نور بيشتر باشد، زيبايي جان و زبان و کردارش بيشتر و بصيرت آن گستردهتر و وجودش پراثرتر خواهد بود، و تواضع و خشوعش در مقابل آن نور جلال و جمال الهي بيشتر خواهد بود.
بالاترين نمونه چنين جاني، وجود مقدس حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) است، چرا که آن حضرت با وجود دريافت بالاترين ستايشها از امامان معصوم (صلوات الله عليهم) مانند «العبد الصالح»، «رفع الله ذکرک في عليين»، «ان للعباس عند الله تبارک و تعالي منزلة يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامة» در مقابل حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) چونان بندهاي کوچک در مقابل مولايي عظيم کرنش ميکند. که وصف برخورد آن حضرت با مولايش را چنين توصيف کردهاند:
«ما کان يجلس بين يدي الحسين (صلوات الله عليه) الا باذنه، کان کالعبد الذليل بين يدي المولي الجليل و کان ممتثلا لأوامره و نواهيه مطيعا له و کان له کما کان أبوه علي (صلوات الله عليه) لرسول الله صلي الله عليه و آله، و من تأدبه لم يکن يخاطب الحسين (صلوات الله عليه) الا و يقول: يا سيدي يا أباعبدالله يابن رسول الله»؛
در پيشگاه امام حسين (صلوات الله عليه) نمينشست مگر آنکه حضرتش اجازه فرمايند، و (برخورد او با امام حسين (صلوات الله عليه) همانند (برخورد) بندهي ذليلي بود در پيش روي سروري بزرگ و باجلالت.
و اوامر و نواهي امام را به انجام ميرساند. در حالي که فرمانبردار آن حضرت بود، و با امام حسين (صلوات الله عليه) همانگونه بود که پدر بزرگوارش حضرت علي (صلوات الله عليه) با حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله بود.
و از ادب او نسبت به امام حسين (صلوات الله عليه) اين که هيچگاه خطاب به امام نميکرد مگر اين که ميگفت: اي آقا و سرور من، اي اباعبدالله و اي پسر رسول خدا. [1] .
اينگونه کرنش و تسليم در مقابل امام معصوم (صلوات الله عليه) ما را به اين نکته رهنمون ميکند که جان حضرت عباس (سلام الله عليه) جايگاه نور امام بوده و بصيرت نافذه و بينش بسيار
[ صفحه 109]
قوي به امام حسين (صلوات الله عليه) داشته است. تا به آنجا که با آن همه عظمت و جلالت، سر تسليم بر آستانه حضرت امام معصوم (صلوات الله عليه) ميسايد، و تمام هستي خود را به خاک پاي آن امام معصوم (صلوات الله عليه) تقديم ميدارد.
چون که دست چپ فتاد از پيکرم
سر بيندازم به پاي سرورم
هين مترس عباس از تير بلا
جان سپر کن پيش تيغ ابتلا
سينهات چون شد ز پيکان چاک چاک
چشم را کن وقف بر تير بلا
چشم و دست و سر چه دادي بيدرنگ
استخوان خويش را کن وقف سنگ
چون نماندت هيچ آثاري بجا
گو در آن دم يا أخا رفتم بيا [2] .
و در نتيجه رازدان و پردهدار حريم معدن الهي شد، و «سقاي معرفت» براي چشاندن نمي از يم حقيقت حضرت محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله به دلباختگان آستان مقدسه خود شد.
|