آنچه بدان اشارت رفت مرحله‏ي اول بصيرت در قلب حضرت بود، چرا که بصيرت را دو مرحله است: مرحله اول: ذوق و رسيدن به مقام توحيد است که انسان از دايره‏ي شرک خلاصي يابد و دانستيم که گرد شرک حتي براي يک لحظه هم در طول عمر مبارکشان بر دامنشان ننشست. بلکه هماره بر فراز قله توحيد بودند؛ زيرا جانشان را ولايت تسخير کرده بود. مرحله دوم: اينکه از بصيرت قلبي شعاعهاي هدايت پرتوافکني نمايد، و ديگران را به سوي معرفت الهي و وصول به حقيقت صفات خداوند رهنمون گردد، يعني قلب، منور به نور الهي - ولايت - گردد و آن نور را به جانهاي مشتاق بتاباند، و چونان ماه از خورشيد نور دريافت کند و خود نوراني شود و آسمان و زمين را نوراني کند، و جانهاي ظلمت زده را به وادي امن نور رهنمون گردد. از اين روي حضرت عباس را «قمر بني‏هاشم» گويند؛ چرا که نور بصيرت در سراسر جانش نفوذ کرده، و خود به انتهاي بصيرت رسيده، و بسان ماه جانهاي تاريک را نورافشاني مي‏کند، و از اين جهت بزرگان اهل معرفت گفته‏اند: بصيرت دو گونه است، 1. وجدان توحيد، و يافتن حقيقت دين، 2. بروز نور از قلب سرشار از بصيرت که هدايتگر ديگران به سوي توحيد و حقيقت صفات الهي است. [1] . بر اين اساس گفته‏اند: حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) «باب الحسين» است، و او را مرتبتي بود که غم و اندوه را از حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) مي‏زدود، و مانع دگرگون شدن اوضاع بر امام حسين (صلوات الله عليه) مي‏شد، چرا که قلب حضرتش بر بصيرت نافذه [ صفحه 96] استوار بود، و آن نوري که از حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) سراسر جان حضرت عباس (سلام الله عليه) را فراگرفته بود، موجب انبساط امام مي‏شد. حال کسي که «کاشف الکرب عن وجه أخيه الحسين (صلوات الله عليه)» باشد، براي رفع گرفتاريها به ويژه غم و اندوه معنوي و برطرف شدن پرده‏هاي روحي و زدودن ظلمت‏هاي قلبي از ديگران بهترين است، پس بر ما تاريک‏نشينان زمين نفس، لازم است دست توسل به دامن حضرتش بزنيم تا مگر به همت آن سردار معرفت از جاي بجنبيم و جرعه‏اي معرفت از دست حق‏پرست آن ساقي بر کاممان بريزد. چرا که از بهترين راه‏هاي وصول به درجه «صالحين» آن است که خود را در مقابل نور بصيرت حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) قرار دهيم تا بصيرت آن حضرت در قلبمان نفوذ و ما را از بندگان صالح خداوند قرار دهد، و جالب اين است که به عدد ابجد، «عباس» و «باب حسين» و «اباصالح» هر سه 133 مي‏باشد. دامن علقمه و باغ گل ياس يکي است‏ قمر هاشميان بين همه ناس يکي است‏ سير کردم عدد ابجد و ديدم به حساب‏ نام زيباي اباصالح و عباس يکي است‏ به هر حال آن حضرت صاحب «بصيرت نافذه» و «ولايت کامله» است و قلب آن بزرگوار با تمام وجود در سيطره نور عظمت الهي - ولايت - قرار دارد از اين رو محرم شهود عالم ملک و ملکوت و داناي تمام اسرار هستي و از هر اشتباهي مصون و محفوظ است، زيرا قلبي که در بلندترين قله بصيرت - نافذ البصيرة - قرار گرفته هم شهود عالم ملک را داراست و هم حقيقت عالم ملکوت را گيراست، پس در دانايي خطا نمي‏کند، و سهو و غفلتي ندارد، و هم در کردار دچار اشتباه و سهو نمي‏شود. بنابراين حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) داراي مقام عصمت علمي و عملي است. و بدين سبب هم دستگير سالکان وادي معرفت به ولايت و توحيد است و هم اولياء را به ولايت مي‏رساند. به ديگر سخن: از تسليم در مقابل نور عظمت الهي يعني امام معصوم (صلوات الله عليه) که داراي ولايت ذاتي است، به مقام ولايت اکتسابي رسيده و رتبه‏ي قمر و ماه ولايت را براي راهنمايي و هدايت ديگران دارا شده است. [ صفحه 97]

[1] اقتباس از منهاج الولاية، ج 2، ص 633.