ابوخالد کابلي از امام باقر (صلوات الله عليه) پرسيد، مراد از «النور» که در اين آيهي شريفه: (فآمنوا بالله و رسوله و النور الذي أنزلنا)؛ [1] ايمان بياوريد به خداي و پيامبرش و «نوري» که نازل کرديم، چيست؟ آن حضرت در جواب فرمودند:
«يا أباخالد النور و الله الأئمة من آل محمد صلي الله عليه و آله الي يوم القيامة و هم و الله نور الله الذي أنزل، و هم و الله نور الله في السموات و في الأرض»؛
اي اباخالد سوگند به خداي بزرگ، مقصود از آن نور، پيشوايان از آل محمد صلي الله عليه و آله ميباشند، و قسم به خداي، آنها نور خدايند که خدا فروفرستاد، سوگند به الله عزوجل آنها نور خداي، در آسمانها و زميناند.
آنگاه حضرت نکتهاي مهم را يادآوري کرده و ميفرمايند:
«و الله يا أباخالد لنور الامام في قلوب المؤمنين أنور من الشمس المضيئة بالنهار، و هم و الله ينورون قلوب المؤمنين»؛
سوگند به ذات اقدس الهي اي اباخالد، همانا نور امام در قلب و جان مؤمنان روشنتر از خورشيد نورافشان در روز ميباشد، و آن امامان قسم به خداي متعال - قلبهاي مؤمنان را منور و روشن مينمايند.
بنابراين نور قلب مؤمن که آن را «بصيرت» نيز مينامند، حقيقت نوري أئمهي معصومين (صلوات الله عليهم) است. و قلبي که جايگاه آن نور نشد، ظلماني و تاريک است، و جان تاريک، افسرده و چونان گلي پژمرده، تمام هستي را تاريک مييابد و از هراس، آرامش خويش را از دست داده و حيران و سرگردان تا آنجا که در اين بيابان خشک و ظلماني دنيا دچار گرگ نفس
[ صفحه 86]
و شيطان ميگردد، پس خوشا آن جاني که جايگاه نور ولايت است.
آنگاه حضرت به رازي اشاره کردند که خداوند به هر کس بخواهد نور ولايت را ميبخشد و از هر قلبي بخواهد برميدارد:
«و يحجب الله عزوجل نورهم عمن يشاء فتظلم قلوبهم»؛
خداوند نور امامان را از هر (قلبي) که بخواهد منع ميکند، (در نتيجه) آن قلوب تاريک ميشود.
سپس حضرت، محبت را از نشانههاي آن نور قلمداد نموده براي اينکه قلب جايگاه آن نور شود دو راه را مينمايانند، و ميفرمايند:
«و الله يا أباخالد لا يحبنا عبد و يتولانا حتي يطهر الله قلبه و لا يطهر الله قلب عبد حتي يسلم لنا و يکون سلما لنا»؛
به خداي سوگند اي اباخالد بندهاي ما را دوست ندارد و ولايت ما را نميپذيرد، مگر اينکه خداوند قلبش را پاک و تطهير کند. و خداوند قلب هيچ بندهاي را پاک نميگرداند مگر اينکه تسليم ما شود و از در صلح و آشتي با ما وارد شود.
امام باقر (صلوات الله عليه) گفتار نوراني خويش را با بيان يکي از آثار تسليم پايان داده و ميفرمايند:
«فاذا کان سلما لنا سلمه الله من شديد الحساب و آمنه من فزع يوم القيامة الأکبر»؛ پس هر گاه بندهاي با ما سازش کرد، خداوند او را از شدت حساب قيامت نگاه دارد، و از هراس بزرگ قيامت ايمنش سازد.» [2] .
|