در اين بخش به بررسي واژه‏ي «لام»، «عند»، «منزلة»، «غبطة» و «جميع» مي‏پردازيم و پس از آن به خواست ايزدمنان به ترکيب و جمله‏بندي اين فراز پرداخته مي‏شود. «لام» در «للعباس» به اصطلاح دانشمندان «علم نحو»؛ «حرف جر» است، که اختصاص و ويژه بودن را فايده مي‏بخشد. مثل (الملک يومئذ لله) [1] يعني مالکيت و مالک بودن در روز رستخيز مختص و ويژه الله جل جلاله است. بنابراين، معناي اين فراز چنين خواهد بود: «جايگاهي که حضرت عباس (سلام الله عليه) دارد نزد خداوند و همه‏ي شهدا به خاطر آن بر آن حضرت غبطه مي‏خورند، اختصاص به آن حضرت دارد و هيچ کس را چنين مقامي نيست.» «عند» ظرف مکان است و به معناي حضور مکاني است. که هم در حضور حسي کاربرد دارد، مثلا گفته مي‏شود: «عندي حسن» حسن نزد من است، يعني حسن در مکاني که [ صفحه 452] نزديک من است قرار دارد. و هم در حضور معنوي به کار مي‏رود مثل آن که گفته مي‏شود: «عند زرارة علم الفقه»، فقه آل محمد صلي الله عليه و اله نزد زراره است، بنابراين دانش فقه و ذهن و عقل هر دو از امور غير حسي مي‏باشند، اما به کارگيري واژه‏ي «عند» به ما مي‏فهماند که «دانش احکام ديني» در نزد جناب زراره مي‏باشد. بر همين اساس «عند» در آيه‏ي شريفه: (عند مليک مقتدر) [2] براي حضور و قرب معنوي است [3] . بنابراين «عند» در حديث شريف مورد بحث به معناي قرب و حضور معنوي در نزد الله جل جلاله مي‏باشد. يعني حضرت عباس (سلام الله عليه) رتبه و منزلتي در نزد خدا دارد که آن مورد غبطه و رشک تمام شهدا است. از همين روي بايد معتقد شد که قرب حضرت عباس (سلام الله عليه) به الله جل جلاله استثنايي است، و هيچ کس را با او شرکتي نيست. «غبطه» هر گاه انسان نظر کند به کسي و نعمتي و فضيلتي در او ببيند، از دو حال خارج نيست. يا اين که آرزو مي‏کند که خداوند آن نعمت و فضيلت را بر آن شخص دوام بخشد ولي به او نيز عنايت کند. چنين انسان را «غابط» و اين حالتش را «غبطه» مي‏گويند. ولي اگر آرزو کند که آن نعمت و فضيلت از آن شخص زايل شده و از بين برود، و تنها براي خود بخواهد. اين شخص را «حسود» و اين صفتش را «حسد» مي‏خوانند. پس «غبطه» يعني دو آرزو کردن 1. دوام و استمرار نعمت و فضيلت براي ديگري 2. يافتن آن مرتبه و فضيلت براي خود [4] . بنابراين همه‏ي شهدا وقتي مقام و منزلت حضرت عباس (سلام الله عليه) را در نزد خدا مي‏بيند، بر آن غبطه خورده و رشک مي‏برند. و از خدا مي‏خواهند که آن منزلت براي آن حضرت بادوام باشد و براي آنان نيز حاصل شود. گرچه خواسته‏ي دوم آنان ناممکن است، زيرا اين رتبه ويژه حضرت اباالفضل العباس (سلام الله عليه) است؛ چرا که امام فرمود: «... للعباس...» يعني اين مرتبه ويژه آن حضرت است. [ صفحه 453] «جميع» اين کلمه براي تأکيد و احاطه کاربرد دارد. [5] و آن را از الفاظ «عموم» شمرده‏اند. يعني فراگير تمام افراد است. و در اين حديث شريف به هر دو معني است؛ زيرا لفظ «الشهداء» جمع «شهيد» است. و بر آن «ال» داخل شده که بنابر قول صاحب نظران، همين کلمه «الشهداء» دلالت مي‏کند که تمام شهيدان بدون استثناء بر مقام و منزلت مولاي ما غبطه مي‏خورند. ولي در عين حال اين معنا را به کلمه‏ي «جميع» تأکيد کرده و محکم نموده است. نکته: پنهان نماند که واژه‏ي «جميع الشهداء» گرچه تک تک شهيدان را فراگير است، اما شامل چهارده نور پاک (صلوات الله عليهم) نيست، زيرا کسي با آن‏ها قابل قياس نيست. و آن بزرگواران به اصطلاح دانشمندان «علم اصول»، تخصصا از اين عموم خارجند؛ يعني اصلا اين «جميع الشهداء» شامل حال آنها نمي‏شود. افزون بر اين که گفته شد که به قطع و يقين حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) هر چه از مقام و فضيلت دارد، از برکت دولت حضرت امام حسين (صلوات الله عليه) است. و آنچه را يافته از اطاعت و تسليم شدن در مقابل خدا و حضرت محمد و آل محمد صلي الله عليه و اله به دست آورده است. و اين همه مدارج را از شاگردي درب خانه حضرت علي مرتضي و حضرت امام حسن مجتبي و حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليهم) کسب کرده است. بنابراين گر چه او بزرگ است و برفراز اين عالم سرافرازي يگانه است، اما در مقابل عظمت حضرت مصطفي و آل پاکش (صلوات الله عليهم) عبد است و شاگرد و تسليم و فرمانبردار.

[1] فرقان / 56. [2] قمر / 55. [3] ر. ک «کليات ابي‏البقاء: 634»، «مغني اللبيب ج 2: 44، باب اول، حرف ع، عند». [4] آنچه گفته شد توضيح کلمات دانشمندان لغت شناس است که در فرق بين «غبطه» و «حسد» بيان کرده‏اند. ر. ج «الفروق في اللغه: 121»، «کليات ابوالبقاء: 672»، «و مقاييس اللغه ج 4: 411». [5] لسان العرب ج 2: 390.