علامه مظفر قدس سره، بعد از تحقيق و بررسي عميقي که راجع به «علم» و «لواء» در تاريخ و لغت نموده چنين اظهار نظر ميکند:
«اللواء هو العلم الذي ينصب في محل اقامة أمير جيش علامة له»؛ [1] .
لواء، آن پرچمي است که در جايگاه امير لشکر نصب ميشود تا علامت و نشانهي او باشد.
و از آنجا که جايگاه امير لشکر در «قلب» لشکر است، لواء هميشه در نزد امير لشکر برافراشته ميشود، و دو جناح لشکر يعني «ميمنه» و «ميسره» لشکر هم که خود داراي علم و پرچم هستند در حقيقت به جنگ ميپردازند. ولي صاحب لواء که به فارسي آن را «علمدار» ميگويند، هميشه در کنار امير است تا از او حمايت کند و در مقابل دشمن از شخص او حفاظت نمايد.
بنابراين «صاحب لواء» علامت و نشانهي برقراري لشکر و قوت و قطب سپاه ميباشد، همان گونه که علامتي است براي دشمن که بداند سپاه و امير سپاه بر پا ميباشند. با توجه به آن چه گفته شد، معلوم ميشود اگر پرچم ميمنه و ميسر بيفتد، و حتي همهي لشکر کشته شوند ولي «لواء» برافراشته بماند، معناي آن اين است که هنوز امير سپاه قدرت جنگيدن دارد.
و از آنجا که «لواء» به دست کسي سپرده ميشود که مدار قدرت سپاه است و چه بسا نيروي هزار مرد جنگي را دارد، دشمن را به هراس مياندازد، و اين در جنگهاي قديم بسيار اتفاق ميافتاده است که برافراشتگي «لواء» موجب پيروزي ميشده و اگر چه اين که بيشتر سپاه کشته شده يا تشنه و يا فرار نموده باشند، مثل آنچه در جنگ «احد» اتفاق افتاد، و يا اين که يک مرد نيرومند به تنهايي يک شهر را ميگشوده است مثل «مجزأة بن ثور البکري السدوسي» که يک تنه شهري را فتح کرد و با ده هزار مرد جنگي کارزار کرد و پيروز شد [2] .
با توجه به آن چه گفته شد، به خوبي روشن ميشود که حضرت عباس (سلام الله عليه) صاحب
[ صفحه 402]
«لواء اعظم» بود، و هميشه در کنار حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) ميجنگيد. و از وجود مقدس آن حضرت حفاظت مينمود، و آن حضرت خود به تنهايي يک سپاه بود، و از همين روي حضرت خطاب به او فرمود: «أنت العلامة من عسکري» چرا که او هم يک لشکر بود و هم نشانهي عسکر. و از همين روي ميبينم تا آن حضرت زنده بود، کسي جرأت نزديک شدن به امام (صلوات الله عليه) و يا خيمهها را نداشت، و وقتي به تنهايي رو به روي سپاه ايستاد، احدي را ياراي مقابله با او نبود. بلکه بايد گفت: آن حضرت هم محافظ مولي بود. و هم وقتي اصحاب در محاصرهي دشمن قرار ميگرفتند، آن حضرت به تنهايي حلقهي محاصره را ميشکست و آنها را نجات ميداد.
بلکه بايد گفت: تمام ميدان کربلا جولانگاه آن حضرت بوده است که به طور پراکنده فرازهايي را نقل نمودهاند. مثل کشتن «مارد بن صديف» و پس گرفتن «طاويه».
با توجه به اين همه ميتوان قدرت و جنگداني و جنگآوري او را دانست که انصافا بايد گفت: شجاعت عباسيه، فرع شجاعت علويه است که پور حيدر کار حيدر ميکند.
|