شکي نيست که کساني که در رکاب حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) و به فرمان آن حضرت شهيد شدند، دو ويژگي مهم داشتند.
[ صفحه 390]
ويژگي اول: برترين شهداي عالمند. اصبغ بن نباته ميگويد:
«روزي حضرت اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه) در حالي که دستشان در دست حضرت امام حسن مجتبي (صلوات الله عليه)... فرمودند: آگاه باشيد که من ميگويم: خير الخلق بعدي و سيدهم ابني هذا و هو امام کل مؤمن و مولي کل مؤمن بعد وفاتي ألا و أنه سيظلم بعدي کما ظلمت بعد رسول الله صلي الله عليه و اله، و خير الخلق و سيدهم بعد الحسن، ابني أخوه الحسين المظلوم بعد أخيه، المقتول في أرض کربلا، أما [الا] انه و أصحابه من ساداة الشهداء يوم القيامة و...»؛ [1] بهترين خلق بعد از من و سرور آفرينش اين فرزندم ميباشد [يعني امام حسن مجتبي (صلوات الله عليه)] و او بعد از من امام و سرور مؤمنان است، آگاه باشيد که زود است بعد از من به او ظلم شود همان گونه که من بعد از رسول خدا صلي الله عليه و اله مظلوم شدم.
و بهترين خلق خدا و سرور مخلوقات الهي بعد از او فرزندم برادرش [امام] حسين [(صلوات الله عليه)] است، او در زمين کربلا کشته ميشود آگاه باشيد که او و اصحابش از سروران شهدا در روز قيامت به شمار ميروند».
از همين روي ميبينيم که اصحاب آن حضرت از اين که در رکاب آن حضرت به شهادت ميرسند خداي را سپاس ميگويند.
حضرت امام سجاد (صلوات الله عليه) ميفرمايند:
«من با پدرم بودم در آن شبي که فردايش به شهادت رسيد، آن حضرت به اصحابشان فرمودند: «اين تاريکي شب را سپر خود قرار داده [و برويد] زيرا مقصود اين لشکر منم. و اگر مرا بکشند، به شما هيچ گونه التفات و توجهي ندارند. [برويد] که شما آزاديد.» آنها گفتند: «سوگند به خداي اين کار [رفتن ما] شدني نيست.» حضرت فرمودند: «همهي شما [اگر بمانيد] کشته خواهيد شد و هيچيک از شما باقي نميماند.» آنها همگي گفتند: «الحمدلله الذي شرفنا بالقتل معک»؛ خداي را سپاس که ما را در کشتن شدن با شما شرافت و بزرگي عطا فرمود.»
[ صفحه 391]
ويژگي دوم: روز عاشورا و شهادت مردان آن زمين مقدس، و جهاد آن جوانمردان خدايي با هيچ روزي و هيچ جنگ و جهادي هيچ گونه شباهتي ندارد. زيرا مردان هر جهاد و مبارزه و قتال و جنگي به اميد پيروزي بر حريف خود پاي به ميدان جنگ ميگذارند، اما در کربلا همه مردان آن وادي براي کشته شدن پاي به ميدان ميگذاشتند، ميکشتند تا کشته شوند، آنها نميکشتند تا زنده بمانند، و مقصود آنها از اين همه تلاش اين بود که جان امام عصر خود را حفظ کنند. و حال آن که خود آن امام معصوم (صلوات الله عليه) بارها فرموده بود، که کشته خواهيد شد. مثل اين که فرمود: «سوگند به آن که جان حسين در دست او است، حکومت بني اميه استوار نميشود مگر اين که مرا بکشند و آنها قاتل من هستند.» [2] و مرا خواهند کشت.
و يا اين که به اصحاب خود فرمودند:
«ما أرني الا مقتولا»؛
کسي مرا نميبيند مگر اين که کشته شده باشم [3] .
بنابراين اصحاب ميدانستند که کشته خواهند شد و ميدانستند که حضرت امام حسين (صلوات الله عليه) نيز کشته ميشود. و اين کشته شدن، آن قدر اهميت داشت که بايد اذن آن از طرف خداي متعال داده شود، و در روز عاشورا خداي متعال اين اذن را عنايت فرمود.
حضرت امام صادق (صلوات الله عليه) ميفرمايند:
«امام حسين (صلوات الله عليه) نماز صبح را خواندند، سپس رو کردند به اصحاب و فرمودند: «ان الله قد أذن في قتلکم [4] فعليکم بالصبر»؛ [5] خداوند متعال کشته شدن شما را رخصت داد. پس بر شما باد به صبر و بردباري.»
[ صفحه 392]
نکته:
حضرت امام حسين (صلوات الله عليه) خطاب به اصحاب بزرگوار خود که بعضي از آنها از بزرگان حديث و قرآن و فهم و دانش بودند و بعضي علم بلايا و منايا داشتند، جملهاي فرموده که براي شيعيان دلانگيز و زيبا است و آن اين که فرمودند: «ان الله قد أذن في قتلکم...» خدا اذن به کشته شدن شما داد، اين که امام ميفرمايند: «خدا اذن داد...» به ما ميفهماند، که آن حضرت «خزنة علم الله» و «مشية الله» و «محدث» از طرف خدا و «باب الله» و «عين الله» و «اذن الله» و... ميباشند. «آنها که منکرند بگو روبهرو کنند.»
و اين نکته بس شگفت است، چرا که در جهاد همه مجاهدين، يک حکم کلي وجود دارد که از طرف پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله و يا امام معصوم (صلوات الله عليه) صادر ميشده است، اما در کشته شدن عاشوراييان، رخصت ويژه از جانب الهي داده شد، آن هم در صبح روز عظيم کربلا، و اين هم دليل ديگري است بر استثنايي بودن واقعه عاشورا. و اگر تأملي دقيق بر همين کلمهي شريفه - ان الله قد أذن في قتلکم - شود، چشمههايي از جلال و عظمت و فضايل حضرت اباعبدالله (صلوات الله عليه) و اصحاب آن حضرت گشوده ميشود، تا رزق و روزي چه کسي باشد؟
|