انسانها بر چهار دستهاند: 1 - کودک منشان محدود 2 - فرزندان زمان و مکان 3 - مردان فوق زمان و مکان خويشتن 4 - مردان فرا زماني و مکاني.
دسته اول: انسانهاي کودک منش، آنها کودکان زمان و مکان خويشاند، که در يک زمان و مکان محدودي زاده و باليده شده و خزان ميگردند. اين گونه افراد سرگرم بازيچه فرزندان زمان و مکان خود هستند، به اين که ناني به دست آورند، و روزگار خويش را يا به سرگرميهاي روزمره خويش به سر ميکنند، و يا در پي جستجو از اخبار فرزندان زمان خود هستند، روزنامه ميخوانند، اخبار گوش ميدهند که بدانند فرزندان زمانشان چه گفتهاند و چه کردهاند و...
دسته دوم: فرزندان زمان، آنها کساني هستند که بر زمان و مکان خود چيره شدهاند، و ديگران را به خود مشغول نمودهاند. مثل رييس جمهور، رييس شهر و يا رييس محله، که توانستهاند بالنده شوند و بر زمان خود سوار شوند، اينها از يک شهرت و يا قدرت معنوي و
[ صفحه 384]
يا مادي بهره بردهاند و ديگران را به دنبال خود ميکشند. اما اين گونه افراد از زمان و مکان خود فراتر نميروند، همانند رييس جمهوري که به مدت 4 يا 8 سال بر کرسي رياست تکيه ميزند، و همه چشم و گوش به او ميدوزند، اما همين که از صندلي رياست پايين آمد، زمانش نيز به پايان ميرسد.
دسته سوم: مردان زمان و مکان. اين افراد به گونهاي بر بلنداي زمان و مکان قرار ميگيرند، که انسانهايي که در زمانهاي ديگر ميآيند آنها را ميبينند، فرق نميکند که اين مردان، مردان علم باشند چون بوعلي سينا، يا مردان سياست باشند، مانند کورش، و يا جنايتکار باشند مانند چنگيزخان مغول.
دسته چهارم: انسانهاي که از زمان و مکان فراتر رفته و بر فراز عالم هستي - ملک، ملکوت و قيامت - چونان کوهي قد برافراشتهاند. اين مردان بزرگ و يا بزرگ مردان گيتي را، کسي جز آنان که حاکمان ملک و ملکوت و قيامتند. يعني چهارده نور پاک (صلوات الله عليهم) نميتواند بشناسد.
بزرگمردي که بر تارک عالم ملک، و جهان ملکوت و روز قيامت چونان خورشيد فروزنده قد علم کرده و همه عالميان چشم به عظمت و جلالت او دوختهاند مولا و آقا و سرور ما حضرت اباالفضل العباس (سلام الله عليه) است، او بلندترين مرد اين جهان است چرا که هر کجا مينگري پرچم نامش افراشته، مسلمان و غير مسلمان چشم به او دوخته و او را ميستايند؛ چرا که هر جا نام حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) آورده شود، انسان به طور ناخودآگاه به ياد حضرتش ميافتد، همانند نام «قرآن» که هر جا باشد، «نهجالبلاغه» نيز هست. هر جا نام و ياد امام و آقاي عالم حضرت سيدالشهدا (صلوات الله عليه) بلند شود، ياد و نام سفير و سردارش نيز بلند ميشود.
او در عالم ملکوت نيز بر قله بلند ايستاده که «رفع ذکرک في عليين» و در جهان آخرت نيز منزلتي نزد خدا دارد که همه مبهوت ميشوند و شهدا که برترين هستند، غبطه او را ميخورند. در اين جا يادآوري چند نکته ضروري مينمايد.
تذکر اول: از آنجا که امامان معصوم (صلوات الله عليهم) محيط بر عالمند. آن بزرگواران از اين
[ صفحه 385]
قاعده استثناء ميباشند چرا که «لا يقاس بهم احد» هيچ کس با آنها مقايسه نميشود. حتي سرور ما حضرت عباس (سلام الله عليه).
تذکر دوم: بعضي از مردان روزگار، مردان ملکوت نيز هستند. مانند جناب سلمان فارسي، مالک اشتر، محمد بن مسلم، زراره بن اعين، شيخ طوسي و علامه مجلسي. و بعضي فقط مردان ملک و اين جهان ظاهري ميباشند، مانند، شاه عباس صفوي يا ناصرالدين شاه. اما مرداني نيز هستند که نشان آنها در اين عالم بينشاني آنها است و فقط مردان ملکوتي از رمز و راز آنها سر در ميآورند و نشان آنها را پي ميگيرند.
تذکر سوم: اين تقسيمبندي انسانها در گروههاي متفاوت، نسبي است، چرا که بعضي فقط در يک محله، و بعضي در يک شهر و بعضي در يک کشور و گاهي نيز در تمام کشورها نام آورند، و بعضي بر مقطعي از تاريخ و بعضي در تمام تاريخ قابل شناسايي هستند، و آنها را، انسان بر فراز تاريخ مينامند، خواه بلندي آنها به خاطر علم و دانششان باشد چون خواجه نصير طوسي، و يا به جهت فراست و پاکيشان چونان سيد بن طاووس، و يا ظلم و جنايتشان باشد چونان تيمور لنگ، و هيتلر و...
تذکر چهارم: دانستن اين نکته ضرورت دارد که مرد روزگار شدن چندان مهم نيست؛ زيرا اگر انسان خيلي هم بزرگ شود و از زمان برتر گردد و ديگران نماد او را ببينند و نامش برند و حالاتش را بدانند، براي او در قبر سودي ندارد، مگر آن که او را به نيکي ياد کنند و او خداشناس باشد و ولايت مدار، و گرنه آوازه را در قبر چه سود؟!
|