اگر اندکي تأمل شود، دريچه‏هايي از عظمت، شوکت و اهميت حضرت عباس (سلام الله عليه) بر روي ديدگان قلب گشوده مي‏شود، چرا که در بين اصحاب مردان بزرگي چون حضرت حبيب بن مظاهر، حضور داشتند، و در بين بني هاشم شخصيت‏هاي نام‏آوري چونان حضرت علي‏اکبر عليه‏السلام وجود داشتند. اما هيچ کدام قدم پيش ننهادند، و اين پرسشي است که قلب را به طپش واداشته و انسان را حيران مي‏کند. از يک طرف حرکت چندين هزار مرد جنگي براي حمله به کارواني که هفتاد و دو مرد دارد و بقيه زنان و کودکان هستند. و از سوي ديگر برجسته‏ترين آفريده‏ي الهي که واسطه‏ي فيض الهي بر عالم هستي است، يعني حضرت [ صفحه 375] اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) با دختر بزرگ حضرت علي مرتضي (صلوات الله عليه) و حضرت فاطمه زهرا (صلوات الله عليها) يعني حضرت زينب کبري مشغول گفتگو هستند. و از محتواي اين جلسه همين قدر مي‏دانيم که امام (صلوات الله عليه) خبر از شهادت دادند و اين که لطمه زدن صديقه‏ي صغري حضرت زينب کبري عليهاالسلام ديده و فرياد واويلا شنيده شد. و اين خود حکايت از اهميت آن نشست دارد. اين دو امر - حمله‏ي دشمن و نشست اين خواهر و برادر - فضايي سنگين از حيرت و دلهره را بر مردان اردوي کربلا به وجود آورد. و تنها مردي از آن مردان توان حضور آن محضر را دارد. که مقرب‏ترين افراد به حضرت سيدالشهداء (صلوات الله عليه) و حضرت زينب کبري عليهاالسلام باشد، و علاوه سنگين‏ترين مسئوليت را در کربلا به عهده داشته باشد. و او کسي نبود جز سرور و سيد و آقا و مولاي ما، حضرت قمر بني هاشم (سلام الله عليه). آه چه زيبا بود آن هنگام که سرور بلند ام‏البنين با قدي رسا، سينه‏اي ستبر، بازواني محکم، و شمشير حمايل، در مقابل دو نور ديده زهراي بتول زانوي ادب بر زمين زد و از محضر مولاي خود کسب تکليف کرد. چه اشک‏هاي شوقي که از ديدگان مردان مرد کربلا فروريخته، جانم به قربان چشمهايت اي مسلم بن عوسجه اي حبيب بن مظاهر اي زهير بن قين واي...، که شکوه گرد آمدن سه نور ديده حضرت صفدر را به تماشا نشستيد، و قربان خاک پايت اي علي‏اکبر و اي قاسم بن حسن، آن هنگام که بر پاي ايستاده و تماشاگر آن صحنه بوديد. اي خداي مهربان اگر چه قابل نيم، اما تو خود مي‏داني که سرگشته آن کويم، به مهربانيت به ما هم لياقت عطا فرما، تا چشم ما نيز به نور نور ديدگان زهراي بتول منور شود. به هر حال حضرت عباس (سلام الله عليه) گزارش جنب و جوش لشکر دشمن را به عرض حضرت اباعبدالله الحسين (صلوات الله عليه) رساند. و حضرت دستورات لازم را صادر فرمودند. ولي قبل از فرمان اين جمله مشهور و اعجاب برانگيز را خطاب به برادر فرمودند: «يا عباس - ارکب بنفسي أنت يا أخي»؛ اي عباس - سوار بر اسب شو جانم فداي تو اي برادرم. بالا برد خداي هميشه لواي تو چون چشم شه فتاد به قد رساي تو [ صفحه 376] سيماي مرتضي مگر از چهره‏ي تو ديد گفتا سوار شو که جانم فداي تو [1] .

[1] اثر ذوق لطيف حضرت حجة الاسلام جناب آقا حسن رجبيان (دام عزه).