«عليين» در فرهنگ عرب، يعني مراتب بلند و عالي که همراه با جلال و شکوه است [1] ، مثلا فرمانده کل قوا، علاوه بر اين که مرتبه عالي و بلندي است، داراي شکوه و جلال نيز هست، به خلاف مرتبه رئيس الوزرايي، که مرتبه بلندي است اما از شکوه و جلال برخوردار نيست. بنابراين هر گاه عاليترين مراتب همراه با شکوه و جلال باشد آن را «علييون» ميگويند، درک اين مراتب عاليه فقط به مشاهده است، و قلم و زبان از وصف آن ناتوان ميباشد.
يکي از ويژگيهاي «عليين» آن است که «نامه عمل ابرار و نيکوکاران در آن قرار دارد و تو نميداني «علييون» چيست، کتاب تمام اعمال نيکوکاران در آن گردآوري ميشود، آن کتاب اعمال بندگان الهي را مقربان درگاه خداوند مشاهده ميکنند [2] .
بنابراين «عليين» جايگاهي است که نامه عمل ابرار در آن قرار دارد، و مقربان درگاه ايزد منان در آنجا حضور دارند، و آن نامه اعمال را مشاهده ميکنند، و در آنجا نام حضرت اباالفضل را خداوند رفعت بخشيده، چرا که خداوند او و نامه عملش را بلند مرتبه کرده و همين باعث شده که ساکنان آن جايگاه باشکوه، به امر الهي ياد او را به بزرگي ياد کنند. و وقتي در آن جايگاه بالا و شکوهمند که ساکنانش همگي مقربان درگاه حضرت عزت هستند، يادش را رفيع مييابند؛ ساکنان عوالم ديگر به طريق اولي نامش را به بلندي ياد ميکنند.
شاعر دلسوختهي حسيني چه زيبا سرود:
رفعت ذکرش نگر در نه فلک
سرخوش از جام وصالش هر ملک
شور نامش را نگر در آسمان
کيست اين مخلوق حق، اين لامکان
بر بلنداي فلک اين زمزمه است
معرفت در جام شاه علقمه است
بر خرد فرياد لاهوتي زدم
آتشي بر عقل ناسوتي زدم
نعره و سوز و نيازي درگرفت
از مرامش جام دل آتش گرفت
[ صفحه 369]
در سماوات و زمين و در زمان
در تمامي ملل، جمله جهان
در کليسا، بتکده، آتشکده
در دل هر عاشق سودا زده
بر درش افتاده هر شاه و گدا
خيمهاش بر مردمان دارالشفاء
کيست يا رب اين چنين بيدست و سر
برده عقل و دل ز أبناء بشر
در سماوات و زمين نامش برند
درد عشقش را به جانها ميخرند
پس ندا آمد ز ساقي ولا
حضرت صادق امام ماسوي
ذکر او بر برج عليين بود
هر ملک از ذکر او گيرد مدد
او اباالفضل است سالار حسين
تک يل دشت بلا نور دو عين [3] .
|