براي پي بردن به عظمت و بزرگي روح حضرت اباالفضل العباس (سلام الله عليه) سه راه وجود دارد 1. گفتار آن حضرت 2. کردار آن بزرگوار 3. فرمايشات امامان معصوم (صلوات الله عليهم) که نمايانگر جلالت و عظمت روحي آن حضرت ميباشد.
گفتار آن حضرت را ميتوان در سه مرحله مورد توجه قرار داد. 1. روزگار صباوت و کودکي 2. روزگار بزرگ سالي 3. فرمايشات آن حضرت در راه کربلا و شب و روز عاشورا، گرچه تاريخ نگاران و راويان حديث سخنان اندکي را از آن حضرت براي ما به سوغات گزارش کردهاند. اما همين اندک نيز بسيار ارزشمند و غنيمت است.
زيرا که با يک نگاه تند و سريع به فرمايشات آن حضرت درمييابيم که آنچه مورد توجه آن حضرت بوده دو چيز است. 1. توحيد 2. ولايت و امامت، و اين دو محور در فرمايشات آن حضرت موج ميزند.
دوران کودکي: آن هنگام که حضرت عباس کودکي خردسال بود، پدر بزرگوارش حضرت سيدالموحدين علي مرتضي (صلوات الله عليه) او را بر زانو نشانيده و به او فرمودند:
«قل «واحد» فقال: «واحد» فقال: قل «اثنان» قال: أستحيي أن أقول باللسان الذي قلت «واحد»، «اثنان»؛ [1] .
بگو «يک» [حضرت عباس (سلام الله عليه) عرض کردند:] «يک» [سپس حضرت مولي (صلوات الله عليه) فرمودند:] بگو: «دو» [قمر بني هاشم (سلام الله عليه) عرضه داشتند] شرم ميکنم به زباني که «يک» گفتهام «دو» بگويم.
اين سخن به ما ميفهماند که حضرتش چنان غرق در توحيد است، که از دستور پدر
[ صفحه 353]
مييابد که «واحد» [2] يعني خداي متعال «يکتا» است. وقتي اين کلمه را بر زبان جاري ميکند، يعني صفت واحديت الله جل جلاله را ميخواهد. و اين استغراق در مقام توحيد، که آرزوي عالمان عارف است که بعد از سالها دانشاندوزي، و تحمل رياضتها شايد توان يافت آن را پيدا کنند. آقاي ما حضرت اباالفضل (سلام الله عليه) در دوران کودکي به آن دست يافته بود. و اين نيست مگر از علم لدني که خداوند به فرزند برومند حضرت مولاي موحدان، شاه ولايت حضرت مرتضي (صلوات الله عليه) عطا کرده بود.
و از اينجا به خوبي روشن ميشود فرمايشي را که آن حضرت در روز عاشورا در هنگامه کارزار خطاب به لشکر کفر فرمودند:
«... ما أشرکت بالله طرفة عين...»؛
من به اندازه يک چشم به هم زدن به خداي متعال شرک نورزيدم...
چرا که حضرتش از کودکي مجذوب حضرت حق سبحانه و تعالي بود، به اندازهاي که «واحد» را فقط ذات خدا ميداند که او «يکتا» است و «دو تا» نيست، اين همان «فناء في الله» است، و جايگاه بلند مرتبهاي است که بعد از چهارده نور پاک (صلوات الله عليهم)، کسي را توان دريافت آن نيست، بلکه آقاي ما حضرت عباس (سلام الله عليه) در خردسالي در مقام بلند «المتحقق بمعرفة الحق» [3] نشسته است.
راز آن را ميخواهي؟ بنگر که اين طفل کم سن و سال را چه کسي بر زانوي خود نشانده است؟ او قافله سالار قبيلهي توحيد است، او آموزگار حضرت جبرئيل عليهالسلام است، او قبله سلطان الموحدين، حضرت ابراهيم (صلوات الله عليه) است، او نفس تجلي اعظم حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله است، او عبد حبيب خدا، او شاه ولايت، مظهر و مظهر الله جل جلاله، حضرت علي مرتضي (صلوات الله عليه) است، که آن پدر، اين پسر را شايسته است.
از همين روي بايد گفت، چنان چه گفتهاند:
[ صفحه 354]
نامش عباس است، عباس علي
در وجودش عشق و احساس علي
او که:
معرفت در ذات او بيانتها است
صورت او صورت بدر الدجا است
نور هاشم از جمالش منجلي است
غيرت او غيرت مولي علي است
صولتش چون صولت شير خدا است
در شجاعت رونوشت مرتضي است
در مصاف عشق محشر ميکند
پور حيدر کار حيدر ميکند
تيغ در دستان او بازيچه است
پيش او صد مرد جنگي بچه است [4] .
|