جناب هشام بن حکم در واقع با اين سؤال و جواب و نتيجه، «تشبيه معقول» به «محسوس» کرد و مقصود خود را که يک بحث دقيق و لطيف بود هم به عمرو بن عبيد و هم به مردمي که اطراف عمرو را گرفته بودند، فهماند به اين بيان:
انسان با داشتن چشم، گوش، زبان و بيني توان ديدن، شنيدن، و چشيدن را دارد. سؤال اين است که با اين همه چه نيازي به قلب و عقل دارد؟
عمرو ناچار ميشود علت نياز به قلب را بيان کند که اولا: اين قواي سهگانه - چشم، گوش، زبان - گاهي در عملکرد خود دچار اشتباه ميشوند، لذا نيازمند يک نيرويي هستيم که توان برطرف کردن شک و خطا را داشته باشد. ثانيا: اين نيروهاي سهگانه فقط وسيله دريافت ميباشند. اما قدرت فهم و تشخيص ندارند، پس بايد قلب باشد تا آنچه را آن نيروها دريافتهاند درک کرده و آنها را از يکديگر تشخيص دهد.
جناب هشام از اين کلام عمرو بهره جسته و مقصود خود را به او و جمعيت در مسجد القا ميکند که شما ميگوييد: اولا قرآن و احاديث حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله در بين ما است، و ثانيا ما از چراغي چون عقل برخورداريم که ميتوانيم به وسيلهي آن، وظايف اعتقادي و عملي خويش را از آن دو سرچشمه به دست آوريم. در نتيجه هيچ نيازي به امام نداريم.
[ صفحه 41]
لکن اين اعتقاد شما اشکال دارد. زيرا عقل در اثر نفوذ هواي نفس و گرد و غبار تعلقات مادي در فهم قرآن و حديث دچار شک و ترديد ميشود و به گرداب اختلاف گرفتار ميشود. و دليل آشکار آن هم اختلافي است که در بين مذاهب مختلف به وجود آمده است. بنابراين عقل در درک قرآن و حديث به همان مشکل قواي سهگانه - چشم، گوش، زبان - مبتلاست و همانگونه که آن قوا نياز به نيرويي بالاتر از خود داشتند. مردم نيز به نيرويي الهي و منزه از هوي و نوري که به کدورت نار آغشته نباشد يعني امام منصوب از سوي خداوند متعال نيازمندند.
از اين رو بايد خداوند متعال کسي را معين کرده باشد که شک و ترديدهاي عقل را برطرف، اختلاف عقلها را از ميان بردارد، و او همان امام و قيم قرآن و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله ميباشد.
همانطور که خداي حکيم و رحيم براي برطرف کردن ترديد چشم، گوش و زبان، قلب را آفريد تا پيشوا و حاکم بر آنها باشد. امام معصوم را هم نصب فرمود تا راه درست فهميدن قرآن و احاديث پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را به امت آن حضرت بنمايد. و جناب هشام چقدر زيبا اين حقيقت را آن هم با زباني ساده و در عين حال دقيق بيان نمود و از خود به يادگار گذاشت.
|