اگر در آنچه گفته آمد با ژرفانديشي دقت شود، معلوم ميشود که حقيقتا حضرتش تحفهاي ارزشمند و ارمغاني بس شگرف از ذات نوراني حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله ميباشد. و پيوستگي او به آن حضرت را با چشم ريزبين ميتوان دريافت. چرا که ذات نوراني حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله مظهر جلال و جمال الهي است و او مظهر جلال و جمال حضرت خاتمالانبيا صلي الله عليه و آله ميباشد.
تذکر لازم: اگر ميبيني نويسندهاي در توصيف جمال ظاهري حضرت قمر بنيهاشم (سلام الله عليه) قلمفرسايي ميکند و يا شاعري زيبايي جسمي او را ترسيم ميکند او را معذور دار، چرا که نتوانسته قدم را فراتر بگذارد، و جمال جان او را دريابد، و آن سراينده و يا نويسندهاي که از دمزدن جلال و سطوت ظاهري او بر خود ميبالد تنها توانسته آن حضرت را از اين زاويه بشناسد. و جلال و هيمنه روحي او را واگذاشته و هر دو دسته از جلال و جمال ظاهري و باطني حضرتش که توأمان در وجود مبارکش تجلي يافته غفلت کردهاند، و به اندازه فهم خود او را ستايش کردهاند، چرا که انسان کاملي بايد، تا کمال او را درک کند. يعني بتواند، جلال و جمال ظاهري و باطني او را بيابد و آن را ترسيم نمايد، و اين جز از معصوم برنيايد، چرا که درک حقيقت او براي هيچ عالم، و عارف ميسر نميشود. وگرنه لازم ميآيد احاطه محاط بر محيط و اين محال است.
نتوان گفت صفاتش به دو صد عمر يک از صد
که برون است کمالات پسنديدهاش از حد
جز حسين هيچ کسش قدر ندانست، به آنسان
که ندانست کسي قدر علي را به جز احمد
قامتش حسرت طوبي و رخش رونق جنت
تن او روح مجسم، کف او فيض مؤيد [1] .
|