جناب آقاي حاج ابوالحسن شکري در تاريخ 18 صفر الخير 1418 هجري قمري از حاج رضا نظري کهکي نقل کرده است: که گفت:
بين اراک و بروجرد گردنهاي وجود دارد که به نام گردنهي زاليان معروف است. روزي ديدم يک تريلي 24 تن آهن بار کرده و در قسمت شيب جاده، وسط راه ايستاده است راننده هم يک ارمني بود که او را ميشناختم. به وي گفتم: موسيو، از وسط جاده کنار برو، چرا اينجا ايستادهاي؟! گفت: داستاني دارم و از وسط جاده هم کنار نميروم و بعد چنين توضيح داد: از سر گردنه که سرازير شدم، پا روي ترمز گذاشتم، اما ديدم که ماشين ترمز ندارد گفتم: خدايا، ماها که کسي را نداريم پيش تو واسطه قرار دهيم، و اين مسلمانها هر جا که گير ميکنند حضرت عباس عليهالسلام را صدا ميزنند. با خود نذر کردم که اگر حضرت عباس عليهالسلام نجاتم داد، من هم مسلمان ميشوم. ناگهان ديدم که ماشين ايستاد. چه شد، نميدانم. ولي ديدم ماشين شيلنگ باد خالي کرده است. ماشين يک دفعه جيک جيکاش بلند شد و توقف کرد. من ماشين را از جاي آن تکان نميدهم، زيرا اول ميخواهم بروم بروجرد مسلمان بشوم، بعد بيايم ماشين را حرکت داده و بروم.
شخص ارمني رفت و مسلمان شيعه شد.
[ صفحه 78]
|