حجة الاسلام و المسلمين آقاي صادقي واعظ، که يکي از ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت در حوزهي علميه قم ميباشند نقل کردند:
يکي از سالها در تهران منبر ميرفتم، روز تاسوعا بود، سوار تاکسي شدم که به طرف مسجد آيت الله ا... زاده مرحوم حاج سيد احمد بروجردي (قدس سره) بروم، مسير حرکت از ميدان شهدا به طرف صددستگاه بود، در مسير به ترافيک برخورديم که از رفت و آمد هيئتها ايجاد شده بود، راننده گفت: چه خبر است؟! گفتم: مگر شما مسلمان نيستيد؟ گفت من مسيحي هستم. گفتم: امروز روز تاسوعا و روز عزاداري براي اهلبيت است که به روز حضرت اباالفضل عليهالسلام معروف است گفت: من حضرت اباالفضل عليهالسلام را خوب ميشناسم سپس افزود:
من بچهدار نميشدم بعد از مدتي هم که بچهدار شدم دو پايش فلج شد هر چه ثروت داشتم خرج کردم منزل و ماشينم را فروختم
[ صفحه 74]
ولي نتيجه گرفته نشد يکي از شبها آمدم منزل، ديدم زنم گريه ميکند، گفتم چه خبر است؟ گفت: اينجا که مستأجر هستيم صاحبخانه امروز مرا به سفرهي امالبنين عليهاالسلام دعوت کرده است. گفتم امالبنين کيست؟ (برايم شرح داد) و گفت: من هم بچهي فلجم را بردم سر سفرهي روضه و متوسل به حضرت اباالفضل شدم حالا امشب هم ما دو نفري بچهها را بغل کرده به آن حضرت توسل بجوييم و همين کار را کرديم شب در ايوان خوابيده بوديم نصف شب ديدم بچه بلند شده و ميدود گفتم چه خبر است؟ دستش را گرفتم گفت: اين آقا، اسب سوار کيست؟ اين بود معجزهي حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام.
|