حجة الاسلام و المسلمين آقاي شيخ قدرالله اسکندري ميانجي نقل کرد:
شخصي از اهل کرمانشاه در قم ديدم که جواني بلند بالا و به نام آقاي اسکندر بود، وي که به تازگي مسلمان شده بود قبلا ارمني بود، گفتم: به چه سبب شما مسلمان شديد؟ گفت من ماشين باري داشتم در حين رانندگي ماشين آتش گرفت درهايش محکم بسته شده بود و هر چه کردم نتوانستم باز کنم ناگزير متوسل به حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام شدم به مجرد متوسل دربها باز شد و از ماشين به بيرون افتادم بي هوش بودم وقتي به هوش آمدم ديدم ماشين تماما سوخته
[ صفحه 70]
است لذا پيش يکي از مراجع قم رفتم و مسلمان شدم اسم مرا هم اباالفضل گذاشته و مرا به بيمارستان نکويي فرستاده و در آنجا سنت کردند پس از آن پيش پدر و مادرم رفته و گفتم که من مسلمان شدهام آنها مرا طرد کردند حالا آمدهام به قم و براي امرار معاش تاکسيراني ميکنم آقاي اسکندري ميانجي افزودند: ناگفته نماند که دستهايش هم سوخته بود.
|