حجة الاسلام و المسلمين آقاي شيخ عبدالرحمان بخشايشي در تاريخ 24 ذي‏القعده 1414 از مرحوم آيت الله آقاي حاج سيد جعفر شاهرودي نقل کرد که ايشان فرمودند: شخصي مسيحي نزد من آمد تا مسلمان بشود علت مسلمان شدن را از ايشان جويا شدم گفت: ماشين تريلي داشتم که در گردنه‏ي اسد آباد همدان در معرض سقوط به دره قرار گرفت در حالي که شب بود و سرماي زمستان هم همه جا را فرا گرفته بود اسم مبارک حضرت اباالفضل عليه‏السلام را در مجالس مسلمانان [ صفحه 63] شنيده بودم. با مشاهده‏ي اين صحنه يک دفعه گفتم: يا اباالفضل مسلمانها به دادم برس! مثل اينکه کسي فرمان را از دستم گرفت و نجات پيدا کردم ماشين به سنگ بزرگي خورد و توقف کرد. پس از توقف ماشين به سطح جاده آمدم ديدم کسي در جاده نيست ولي نور چراغي از دره پيداست به سراغ آن نور رفتم، ديدم قهوه خانه آماده غذا و چاي مهيا است ولي صاحبش نيست گفتم: من گرسنه هستم و ناچار بايد غذا بخورم خسته و گرسنه شروع به غذا خوردن کردم ديدم کسي نيامد، گرفتم خوابيدم صبح بيدار شدم ديدم باز کسي نيامد که پول غذا و چاي را بدهم. گفتم بروم به ماشين نگاه کنم و برگردم پس از آنکه به سراغ ماشين رفته و برگشتم ديدم نه قهوه خانه‏اي در کار است و نه قهوه‏چي‏يي! اينجا بود که متوجه شدم اين هم از عنايات حضرت اباالفضل العباس عليه‏السلام بوده است لذا آمده‏ام مسلمان بشوم و مسلمان شد.