حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج شيخ اسد الله اسماعيليان (ره) نقل کردند:
به اتفاق شيخي، از نجف اشرف به کربلاي معلي رفتم وسيلهي حرکت ماشينهايي بود که زوار را پس از زيارت به جاي اول بر ميگرداندند، وقتي وارد کربلا شديم شيخ گفت: من به زيارت حضرت امام حسين عليهالسلام ميروم، و اما به زيارت حضرت اباالفضل عليهالسلام وقت نميرسد، شد شد نشد هم نشد چون آن حضرت که امام نيست.
زماني که وي از زيارت امام حسين عليهالسلام فارغ شد و آمد تا سوار ماشين شود، ماشين از مسافرين پر شده و در حال حرکت بود عدهاي از مسافران داخل ماشين سوار بودند و عدهاي هم بالاي ماشين نشستند. باري، شيخ دستي به نردبان زد که سوار شود، اما ماشين نايستاد و حرکت کرد و او نيز هر چه فرياد زد، سودي نبخشيد. شيخ با مشاهدهي اين صحنه به طرف کربلا برگشت و گفت: يا اباالفضل العباس عليهالسلام غلط کردم اين دفعه ديگر از اين بي ادبيها نميکنم! اگر اين دفعه به کربلا آمدم حتما به پابوس شما خواهم آمد.
اينجا بود که پس از لحظاتي ماشين توقف کرد و شيخ سوار آن گرديد.
[ صفحه 56]
|