1- روزي حضرت علي عليه‏السلام به عباس که در دوران کودکي بسر مي‏برد فرمود: بگو «يک» عباس گفت: يک. امام فرمود: بگو «دو» عباس در پاسخ فرمود: من با آن زباني که يک گفته‏ام (و به يکتايي خدا اقرار نموده‏ام) شرم مي‏کنم که بگويم: دو (و از دايره‏ي يکتايي خدا خارج گردم). فقبل علي عينيه يعني: علي عليه‏السلام دو چشمان عباس را بوسيد در بغل گرفت و تشويق نمود. گفته‏اند: حضرت عباس آن زمان پنج سال داشت. 2- در روايتي از معصومين عليه‏السلام رسيده است که فرموده‏اند: همانا عباس فرزند علي عليه‏السلام علم را چون غذا در کودکي از پدرش وارد جانش نموده است. «ان العباس بن علي ذق العلم و زقا صاحب کتاب العباس مي‏نويسد، اين تعبير، تشبيه بسيار لطيفي [ صفحه 20] است زيرا هر گاه کبوتري غذا را نرم و گوارده کند و به بچه بخوراند، از آن تعبير به «زق» مي‏شود، اين بيان حاکي است که حضرت عباس عليه‏السلام در دوران کودکي و خردسالي از پستان مادرش علم و حکمت را چون شير، شيره‏ي جانش نموده و در دامان علم و حکمت، رشد و نمو نموده و داراي علم لدني بوده است. 3- ادب يکي از ارزش‏هاي والاي انساني و اسلامي است و از بزرگترين ثروتهاي انسان است. امام علي عليه‏السلام فرمودند «پسرم! ادب بارور شدن عقل و بيداري قلب و سرفصل فضيلت و ارزش است» و نيز فرمود «کسي که بي ادبي او را عقب انداخت، عظمت مقام حسب و فاميل او را به جلو نخواهد انداخت» و نيز فرمود: «هيچ ارثي ارزشمندتر از ادب نيست» روايت شده که: حضرت عباس بدون اجازه در کنار امام حسين نمي‏نشست و اگر پس از اجازه مي‏نشست مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولايش مي‏نشست. و نيز روايت شده در طول 34 سال عمرش به برادرش امام حسين عليه‏السلام برادر خطاب نکرد بلکه با تعبيراتي مانند: سيدي، مولاي، يابن رسول الله، آقاي من، سرور من، اي پسر رسول خدا: آن حضرت را صدا مي‏زد. جز در آخرين ساعت عمر در لحظه شهادت صدا زد: «برادر، برادرت را درياب» اين تعبير نيز يک نوع ادب بود، زيرا بيانگر آن بود که برادرت رسم برادري را با بهترين وجه ادا کرد و تو اي برادر با مهر برادري به من بنگر. [ صفحه 21] 4- روزي امام حسين عليه‏السلام در مسجد آب خواست. امام علي عليه‏السلام به قنبر فرمود: آب بياور. قبل از او عباس که کودک بود بي آنکه کسي بگويد با شتاب از مسجد بيرون آمد، پس از چند لحظه ديدند، ظرفي را پر از آب کرده و با احترام خاصي ظرف آب را به برادرش امام حسين عليه‏السلام تقديم کرد. امام علي عليه‏السلام فرمود: عباس مي‏خواهد بگويد من سقاي برادرم حسين عليه‏السلام هستم. 5- در يکي از روزهاي دوران کودکي حضرت عباس عليه‏السلام خوشه‏ي انگوري را به او دادند. او با اينکه کودک بود با شتاب از خانه بيرون آمد، پرسيدند: کجا مي‏روي؟ فرمود:«مي‏خواهم اين انگور را براي مولايم، حسين عليه‏السلام ببرم». 6- حضرت علي عليه‏السلام در همان خردسالي عباس عليه‏السلام توجه خاصي به ادب عباس عليه‏السلام داشت. او را به تلاش‏ها و کارهاي مهم و سخت مانند: کشاورزي، تقويت روح و جسم، تيراندازي و شمشيرزني و ساير فضايل اخلاقي، تعليم و عادت داده بود. عباس عليه‏السلام گاهي در کنار پدر مشغول کشاورزي و باغداري در نخلستانها بود. و زماني احاديث و برنامه‏هاي اسلام را در مسجد به ديگران مي‏آموخت و به تهيدستان و بينوايان کمک مي‏کرد، او به برادران و خواهران خويش احترام شايان مي‏نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم مي‏کوشيد و در يک کلام بازوي پر توان پدر [ صفحه 22] و چشم نافذ اسلام و مطيع برادرانش حسن و حسين بود سخن علي عليه‏السلام در زبان و سيماي حسن در چهره و خون حسين در رگها داشت. کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست‏ که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم‏