پيام ديگري که در اين داستان قابل بحث و بررسي است اينکه؛ دختر نجيب و پاکدامن باعث عزت، شرف، بزرگواري، سربلندي و افتخار پدر و مادر و قبيله و
[ صفحه 64]
طايفه ميشود.
اما دختر نانجيب، بدسيرت، زشتخوي و... باعث سرافکندگي، شرمندگي، بيآبرويي و انزواي پدر و مادر و خانواده ميگردد.
نگارنده: خانوادههايي را ميشناسم که با ورود يک عضو جديد به عنوان عروس آن خانواده به طور کلي دگرگون و متحول گشتهاند؛ يکي در جهت مثبت و ديگري در جهت منفي.
مثلا خانوادههايي را ميشناسم که به طور کلي با دين، ايمان، خدا و پيامبر، نماز، روزه، مسجد و... بيگانه و لاابالي بودند، اما از قضاي الهي دخختري پاک سيرت، مؤمنه، عفيفه، نجيبه و فرهيخته به عنوان عروس در آن خانواده راه يافت؛ آنگاه شنيديم، ديديم و شاهد بوديم که پس از چندي همين تازه وارد چه تحول اساسي در آن خانواده ايجاد کرد و با يک برنامهريزي صحيح تمام خانواده را به نماز و روزه و مسجد و ساير احکام دين واداشت و مايهي سربلندي آنان شد. در مقابل شنيديم و ديديم که برخي از دختران فرومايه و بيبندوبار به خانوادههاي مؤمن و پايبند به دين وارد شدند و پس از چندي دختران و پسران آن خانواده را به بيديني، بيحجابي و بيبند و باري سوق دادند و باعث جنگ، نزاع و اختلاف خانوادهها شدند.
نتيجه اينکه: يک دختر ميتواند با عملکرد صحيح در جهت مثبت، مايهي سربلندي و افتخار خانوادهي خود و خانوادهي شوهرش گردد و ميتواند با عملکرد ناصحيح در جهت منفي مايهي ننگ، خجالت، شرمندگي و سرافکندگي خانوادهي خود و همسرش گردد.
[ صفحه 65]
|