ثمامه وقتي اين خبر را شنيد، بيدرنگ به سجده افتاد و شکر خدا را به جاي آورد و گفت: حمد و ثنا مر خداوندي را که ما را به محمد مصطفي و علي مرتضي پيوند زد.
آنگاه آمد نزد دخترش امالبنين و به وي تبريک و تهنيت گفت و او را بوسيد و آنچه را که يک مادر فاضله و فرهيخته بايد به فرزندش بگويد به او گفت...
يعني از نحوهي شوهرداري و احترام گذاشتن به شوهر و نحوهي خانهداري و اعزاز و اکرام خاندان شوهر آگاه نمود و دربارهي فرزندان فاطمهي زهرا و اکرام، اعزاز و احترام گذاشتن به آنان سفارش کرد.
سپس حزام بن خالد، قبيلهي خود را دعوت کرد و آنان را در جريان امر گذاشت و تمامي آنان از شنيدن اين قضيه خوشحال و خرسند شدند و مراسم عقد، با شکوه خاصي برگزار شد...
آنگاه عقيل پس از اجراي عقد و مراسم اوليه به خدمت مولاي متقيان علي بن ابيطالب عليهالسلام بازگشت و شرح ماوقع را به طور کامل براي آن حضرت گفت...
[ صفحه 61]
|