حزام پس از مشورت با مادر دختر و تحصيل موافقت او و مسجل شدن قضيه، شخصا نزد امالبنين آمد و جريان را به طور کامل براي دخترش شرح داد و نظر او را جويا شد که آيا به اين وصلت حاضري و مايلي همسر علي بن ابيطالب شوي...؟
امالبنين کمترين سخني در اين باره نگفت و با سکوت خويش رضايت خود را اعلام نمود.
وقتي حزام آن کلمات پر محتوا و اديبانهي همسرش را شنيد و نيز رضايت
[ صفحه 59]
دختر را بهدست آورد، خوشحال و خرسند شد و در حالي که نشاط و شادي از چهرهاش نمايان بود به جانب عقيل بازگشت.
عقيل پرسيد: چه شد؟ مشورت با مادر و دختر به کجا رسيد؟ نتيجه به کجا خاتمه يافت؟
|