چنانکه مي‏دانيد يکي از القاب مبارک قمر بني‏هاشم «سقا» است؛ زيرا آن حضرت قبل از حادثه‏ي کربلا در مواطن مختلف و نيز در مجالس و محافلي که در زمان پدر تشکيل مي‏شد، عهده‏دار آبرساني به لب تشنگان بوده است؛ و از ديرباز به سقا ملقب شده بود؛ ليکن امروز در بين مردم معروف است به «سقاي دشت کربلا». به هر حال آخرين مرحله که مأمور شد آبي براي اهل حرم بياورد، روي سابقه‏ي قبلي که ايشان براي بچه‏ها آب مي‏آورد، وقتي بچه‏ها شنيدند خوشحال شدند و به يکديگر مي‏گفتند عمو عباس مي‏رود آب مي‏آورد و هر لحظه در انتظار به سر مي‏بردند. [ صفحه 37] ليکن بدانيد که اين انتظار به سر نيامد و شقي‏ترين مردم روي زمين، مانع شدند و نگذاشتند آن حضرت به وعده‏اش عمل کند و جرعه آبي به لب تشنگان صحراي کربلا برساند و آن حضرت را شهيد کردند. آن جوانمرد تاريخ بشريت ميمنه و ميسره‏ي سپاه دشمن را درهم ريخت و وارد شريعه‏ي فرات شد، مشک را پر از آب کرد و در حالي که خود آب نياشاميد از شريعه بيرون شد. به اميد اينکه هرچه زودتر آب را به خيام حرم و کودکان برساند. مي‏خواست تا که نوشد از آن آب خوشگوار آمد به يادش از جگر تشنه‏ي حسين عليه‏السلام‏ پر کرد مشک و پس کفي از آب برگرفت‏ چون اشک خويش ريخت ز کف آب شد سوار شد با روان تشنه ز آب روان، روان‏ دل پر ز جوش و مشک به دوش آن بزرگوار کردند حمله، جمله بر آن شبل مرتضي‏ يک شير در ميان گرگان بي‏شمار يک تن کسي نديده و چندين هزار تير يک گل کسي نديده و چندين هزار خار من نمي‏دانم وقتي خبر شهادت اباالفضل به خيمه‏هاي حسين رسيد و فرزندان حسين ديدند عمو عباس نيامد و آب نياورد و به جاي اينکه آب به آنها برسد خبر شهادت سقاي کربلا را شنيدند چه بر سرشان آمد. [ صفحه 38]