بر اهل فضل و انديشه‏ي سالم پوشيده نيست که هر يک از حکايات و فرازهاي حادثه‏ي کربلا و مظالمي که بر اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام وارد شد، حاوي يک مصيبت است و چنانچه مداح يا روضه خواني خطي از علم داشته باشد و با رواني پاک و لحني سوزناک، فرازي از مصيبتهاي آنان را به ياد آورد، حق اهل بيت عليهم‏السلام را ادا نموده و شنونده‏اي که مظلوميت، محروميت و غريبي خاندان عصمت و طهارت را درک کرده باشد با شنيدن چند جمله‏ي کوتاه به گريه مي‏افتد و بي‏اختيار اشک از چشمانش جاري مي‏شود. به عبارت روشن‏تر؛ مصيبتهاي مستند و مستدل که بر خاندان نبوت وارد شده، به قدري زياد است و به حدي غمناک و جانسوز است که هيچ نيازي به جزع و فزع کردن، داد و فرياد زدن، به دست و پا افتادن، راست و دروغ را به هم بافتن و... که برخي از مداحان و روضه خوانهاي حرفه‏اي، براي رونق بخشيدن به بازارشان، به کار مي‏گيرند نيست. (که اگر بر آن شويم نمونه‏هاي آن را در يک جا جمع کنيم کتابي مستقل مي‏شود.) [ صفحه 32] من نمي‏دانم اگر ائمه‏ي معصومين عليهم‏السلام از اين افراد بپرسند: چرا اين دروغها را درباره‏ي ما مي‏گوييد؟ مگر شجاعتها يا مصيبتهاي ما کم بودند که به دروغ متوسل مي‏شويد؟! آنان چه جوابي دارند؟! و اما اصل بحث باتوجه به مطالبي که در مقدمه گذشت و نيز به لحاظ ايجاز و اختصار که مرام و مقصد ما در اين اقتباس بوده است، اينک پس از نقل جريان امان نامه‏ي عمرسعد براي حضرت عباس عليه‏السلام يک حکايت از وقايع کربلا را در خصوص کيفيت شهادت قمر بني‏هاشم عليه‏السلام براي شما نقل مي‏کنم که با حقيقت و عقل و درايت سازگار است و اهل فن يعني مداحان، مرثيه سرايان، روضه خوانان واقعي مي‏توانند با هر جمله‏اي از آن يک مصيبت جان‏سوز و اشک‏آور بخوانند، بدون اينکه متوسل به دروغ و مطالب بي‏اساس شوند. پس از اين حکايت 14 مورد از زندگاني قمر بني‏هاشم و ام‏البنين را به صورت فشرده و خلاصه متذکر مي‏شويم که اهل خبره مي‏توانند هريک از اين موارد را با لحني سوزناک و گريه‏آور بخوانند؛ به صورتي که هم خداوند و هم معصومين و هم مردم از دست آنان راضي باشند. [ صفحه 33]