مرحوم کلباسي در خصائص العباسيه مينويسد: تربيت و ادب قمر بنيهاشم نسبت به برادرش حسين چنان نبوده که در مرور زمان و بالا آمدن سن او پديدار شده باشد؛ بلکه از همان طفوليت و کودکي اين خصال پسنديده را داشته است که به برخي از آنها اشاره ميکنيم.
- هيچگاه بدون اجازهي امام حسين عليهالسلام در حضور آن حضرت نمينشست.
- هنگام نشستن در حضور آن حضرت، مانند نوکر در حضور ارباب دو زانو
[ صفحه 25]
و مؤدب مينشست.
- هيچگاه برادرش حسين را برادر صدا نزد، بلکه هرگاه ميخواست او را صدا بزند با کلماتي مانند: يا سيدي، يا مولاي، يابن رسولالله، صدا ميزد. فقط يکبار آن حضرت را برادر صدا زد و آن روز عاشورا هنگامي بود که دو دست مبارکش قطع شد و از اسب بر زمين افتاد.
آري آنجا بود که مهر و محبت برادري در او به جوش آمد و محبوبترين و مهربانترين فرد نسبت به خود را يعني برادرش را به ياري طلبيد و صدا زد يا اخا أدرک أخاک، اي برادر برادرت را درياب.
- ايثار و گذشت او نسبت به برادرش حسين منحصر به روز عاشورا و... نبوده؛ بلکه از کودکي و زمان طفوليت به آن حضرت عشق ميورزيد.
از باب نمونه روزي به خوشهي انگوري دست يافته بود (قبل از اينکه خودش بخورد يا قسمتي از آن را خودش بخورد و قسمتي را براي برادرش حسين نگهدارد) خوشهي انگور را در دست گرفته و با سرعت به طرف خانهي حسين ميدويد، از او پرسيدند:
اي عباس با اين سرعت و عجله کجا ميروي؟ چه خبر است که اين طور با شتاب ميروي؟
عباس گفت: ميخواهم اين خوشهي انگور را به آقايم حسين بدهم.
- و اما ايثار و گذشت آن حضرت در سفر مکه و کربلا تا زمان نوشيدن شربت شهادت بالاتر و افزونتر از اين است که به قلم آيد و در اين مختصر بگنجد.
[ صفحه 26]
|