... روز سوم شعبان که قمر بنيهاشم به دنيا آمد، حضرت علي عليهالسلام او را طلبيد و اذان و اقامه در گوشهايش گفت و اسمش را عباس و کنيهاش را اباالفضل و ابوالقربه نهاد.
سپس دستهاي مولود را از قنداقه بيرون آورد و بازوي او را بوسيد، و اين کار منحصر به روز تولد نبود بلکه بارها و بارها ديده ميشد که حضرت علي عليهالسلام بازوان قمر بنيهاشم را ميبوسيد و گريه ميکرد.
چنانکه بارها شنيدهايد هنگامي که امام حسن عليهالسلام به دنيا آمد، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مکرر لبهاي مولود را ميبوسيد و بعضا وقت بوسيدن ميگريست...
[ صفحه 17]
وقتي امام حسين عليهالسلام به دنيا آمد، مکرر زير گلوي او را ميبوسيد و ميگريست.
اما موقع ولادت قمر بنيهاشم عليهالسلام که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نبودند، وقتي مولود را آوردند خدمت حضرت علي عليهالسلام که اذان و اقامه در گوشهاي او بگويد، حضرت دستهاي کوچک مولود را از قنداقه بيرون آورد و آنها را ميبوسيد و در عوض اينکه خوشحال و خندان شود، ناراحت و غمناک شد و گريست.
وقتي امالبنين مکرر اين قضيه را ديد، در اين فکر فرورفت که طبق معمول هر پدري از ديدن فرزندش نشاط و شادي بر چهرهاش نقش ميبندند، ولي پدر فرزند من هرگاه او را ميبيند ناراحت و گريان ميشود؛ لذا در مقام برآمد که علل و اسباب ناراحتي آن حضرت را بداند. اولا چرا حضرت علي عليهالسلام دستهاي فرزندش را ميبوسد و ثانيا به چه علت هنگام بوسيدن دستهاي عباس گريه ميکند؟ بنابراين در يکي از روزها از مولاي متقيان پرسيد: که چرا هر وقت عباسم را ميبيني، دستهايش را ميبوسي و اشک ميريزي؟
حضرت فرمود: اين فرزندم به ياري برادرش حسين به کربلا ميرود و دشمنانش دستهاي او را قطع ميکنند؛ از اين رو وقتي او را ميبينم، صحنهي آن روز در مقابل چشمانم مجسم ميشود و براي غريبي حسين و عباسم گريه ميکنم.
|