يک روز بيشتر از توقف کاروان حسيني در سرزمين کربلا نگذشته بود که عمر بن سعد با لشگري در حدود چهار هزار نفر به آن سرزمين وارد گرديد و بلافاصله با حر، که همراه امام حسين تا کربلا آمده بود ملاقات و مذاکراتي انجام داد و در نتيجه عمر بن سعد در جريان امر قرار گرفت عمر سعد قبل از هر چيز تمايل زيادي داشت که با حسين بن (ع) ملاقاتي بنمايد و از نيات حضرت آگاه گردد و طبق همين نظريه با استجازه قبلي خدمت سيدالشهدا رسيد.
امام حسين (ع) به عمرسعد اظهار داشتند: با هيچکس سر جنگ و ستيز نداريم. به دعوت کوفيان از مکه خارج شديم و اکنون که اهالي کوفه دگرگوني عقيده يافتهاند ما هم
[ صفحه 126]
مراجعت ميکنيم.
عمرسعد که با شنيدن فرمايشات امام دچار وضع خاص شده بود بر آن شد که از هرگونه عمل حادي خودداري نمايد و جريان را به اطلاع ابنزياد والي کوفه برساند. به اين جهت مراتب را وسيله نامهاي براي او اعلام داشت. ابنزياد که پيروزي بر سيدالشهدا را مقدمه ارتقاء مقامي براي خود ميدانست به عمر بن سعد نوشت: با رسيدن اين نامه بيعت يزيد را از حسين بخواه اگر پذيرفت و آن را گردن نهاد جريان را گزارش نما ولي اگر خودداري و امتناع کرد آب را به روي آنها ببند.
عمر بن سعد که خود او نيز انتظار مقام بالاتري را داشت بلافاصله قريب پانصد نفر از لشگريان را مأمور نمود که کليه شعب فرات را در اختيار بگيرند و از نزديک شدن ياران حسين «ع» براي استفاده از آب جلوگيري نمايند و هر کس قصد آب را نمود با شمشير دورش سازند.
چون اين کار انجام گرفت و ياران سيدالشهداء از برداشتن آب محروم شدند يکي از سپاهيان عمرسعد در حالي که
[ صفحه 127]
حضرت را مورد خطاب قرار داده بود فرياد برآورد. اي حسين آيا فرات را ميبيني، آيا امواج آب را مشاهده ميکني به خدا قسم يک قطره از آن در اختيار تو قرار نخواهد گرفت آنقدر از آبي دچار مضيقه خواهي شد تا از تشنگي به هلاکت رسي.
چون اين جريان در روز هفتم محرم انجام پذيرفت لذا از روز هفتم تا روز عاشورا يعني روز دهم آب به روي حسين و صحابه بسته گرديد و با اين ترتيب مدت چهار روز (با احتساب روز هفتم) اهل حرم دچار بيآبي بودند و زنان و کودکان از آن محروم.
حضرت ابوالفضل (ع) که مسئوليت خاصي در کاروان داشت اکنون نيز با توقف و اقامت در کربلا اين مسئوليت کماکان برعهدهاش بود لذا براي تهيه آب و رفع عطش از اهل حرم، به فکر چاره افتاد مضافا اينکه حضرت عباس (ع) اصولا داراي کنيه سقايت بود و اين عنوان، او را براي آوردن آب بيش از پيش مجبور و دادار مينمود زيرا هر کس براي رفع تشنگي آب ميخواست و هر کودکي که با لبان و زبان خشکيده احتياج به آب پيدا ميکرد به عباس (ع) روي
[ صفحه 128]
ميآورد...
عباس (ع) کسي نبود که اين جريانات را تحمل کند و از او آب بخواهند ولي او اعتنائي نکند. غيرت، حميت قمر بنيهاشم اجازه نميداد که در مقابل صداي العطش نوادگان پيامبر و به هلاکت افتادن کودکان از بيآبي، خاموش بنشيند و دست روي دست بگذارد، خير، عباس چنين کسي نبود. او نواده خاتم النبيين، فرزند برومند علي بود و نميتوانست ساکت باشد و آرام گيرد ولي اهل حرم در آرزوي يک قطره باشند... آب را از دور يا نزديک مشاهده کنند و با ديدن آن درد تشنگي را دو چندان احساس نمايند. خير عباس در اين قبيل موارد صبر و حوصله نداشت و عنوان سقايت را فراموش نميکرد.
حضرت ابوالفضل از روز هفتم که عمرسعد به بستن آب مبادرت نمود تا روز عاشورا که به شهادت نائل آمد چندين بار براي آوردن آب از شريعه فرات اقدام لازمه را مبذول فرمود.
درباره اين امر که اصولا در عرض اين مدت چند مرتبه آب به خيمهها رسيده اختلافنظر و اختلاف روايت وجود
[ صفحه 129]
دارد. بعضي چهار مرتبه - عده 3 مرتبه و تعدادي نيز دفعات آن را بيشتر يا کمتر ذکر کردهاند. با بررسي که در اين مورد به عمل آمده و با مطالعه روايات مختلف، هم سه بار آوردن صحيح است و هم چهار مرتبه. زيرا آن عدهاي که سه بار ذکر نمودهاند مرتبه چهارم را در روز عاشورا که به شهادت حضرت عباس منجر گرديد و آب مشک با خوردن تير بر زمين ريخت جزو تعداد آوردن آب محسوب ننمودهاند و در مقابل عده ديگر عمل قمر بنيهاشم را درآوردن آب که فوقا به آن اشاره شد منظور نموده و لذا تعداد آن را چهار بار ذکر کردهاند و با اين ترتيب و با شرحي که داده شد ملاحظه ميگردد که اختلاف درباره تعداد دفعاتي که براي آوردن آب اقدام گرديده از يک تفاوت جزئي و محاسبهاي ناشي ميشود.
اولين مرتبه که حضرت ابوالفضل (ع) پس از قطع شدن آب و تشنه ماندن اهل خيام جهت آوردن آب اقدام فرمود به روايتي روز هفتم بود که آن حضرت به اتفاق تعدادي از همراهان به طرف فرات حرکت کردند. لشگريان عمر بن سعد که دستور ممانعت و جلوگيري داشتند راه را بر
[ صفحه 130]
آنها سد کرده و عبور را غيرممکن ساختند ولي عباس (ع) چنان غضبناک و بيمهابا بر آنها حمله برد و چنان سريع اقدام کرد که سربازان از مشاهده قامت رشيد و چهره درهم گرفته وي، دچار وحشت شده و راه عبور را باز گذاردند و قمر بنيهاشم و همراهان به تحصيل آب موفق گرديدند.
عجيبترين، عبرتانگيزترين و شگفتآورترين مراحل سقايت عباس (ع) آخرين مرتبه بود که در روز عاشورا با وضعي غيرقابل توصيف به آن مبادرت کرد و پر حادثهترين وقايع را در صفحات تاريخ بر جاي گذارد که به اميد خدا در فصل مربوط به شهادت آن حضرت مشروحا بدان اشاره خواهيم کرد.
[ صفحه 131]
|