اکنون با خاتمه يافتن فصل قبل که به القاب و کنيه‏هاي حضرت اباالفضل اختصاص داده شده بود خواه ناخواه اين سؤال پيش مي‏آيد که آن حضرت که بود که اين همه القاب را که هر يک از آنها به تنهائي براي افتخار فردي کافي است به دست آورده؟ عباس چه شخصي است که تا اين اندازه از جميع جهات زبانزد خاص و عام است. عباس کيست که تا اين اندازه معتقد و ارادتمند دارد، عباس کيست که تا اين حد در روح و فکر مردم نفوذ دارد؟ عباس کيست که براي رهائي از گرفتاري به وجود مبارکش توسل مي‏جويند؟ و علاوه بر اينها وجود اين همه مشخصات و متصف بودن به اين همه القاب از چه موضوعي ناشي شده و سرچشمه مي‏گيرد...!!؟؟ [ صفحه 63] جواب تمام اين نکات در اين عبارت خلاصه مي‏شود: «داشتن صفات ممتاز و برجسته و فضائل اخلاقي و روحاني» که البته آن نيز در نشو و نما در خاندان رسالت و کسب دانش و فضيلت از خانواده طهارت ناشي مي‏گردد. حضرت اباالفضل در بسياري از صفات مانند پدر بزرگوارش يعني مولاي متقيان بود و در بسياري از جهات تشابه کاملي با حضرت امير داشت اصولا صفت را در شخص بر دو گونه دانسته‏اند يکي صفات ظاهري و خلقي (با فتح حرف خ) و ديگري باطني و خلقي (با ضم صرف خ) که اين صفات دوگانه به نحو بارزي در وجود مبارکش تجلي مي‏نمود. حضرت عباس قامتي بلند - استخوان‏بندي خوب و درشت و هيبتي زيبا داشت و اين مشخصات را از مادر خود يعني حضرت ام‏البنين به ارث برده بود زيرا مادر گراميش رشيد - خوش سيما و تمام آنها با اصالت و نجابت خانوادگي توأم و ممروج بود. و از نظر صفات معنوي و روحاني آينه کامل نمائي از [ صفحه 64] محسنات پدر بزرگوار و برادران گراميش بود قمر بني‏هاشم از نظر عبادت از نظر سخاوت از نظر علم و دانش و از نظر جوانمردي و از نظر ساير سجاياي اخلاقي ديگر، نمونه بارزي از افراد خانواده وحي محسوب مي‏گرديد. خداشناسي و عبادت حضرت اباالفضل مانند مولاي متقيان در مرتبه اعلي قرار داشت و با داشتن مشغله زياد در عبادات و مناجات و شب زنده‏داري کمترين تغييري داده نمي‏شد. به قدري قمر بني‏هاشم در خواندن نماز و ممارست بر آن دقت داشت که بيشتر مورخين درباره آن حضرت نوشته‏اند که. «بين عينه اثر السجود» يعني بين چشمهاي او (مقصود پيشاني است) اثر سجده وجود داشت و اين خود نشانه توجه کامل پرچمدار کربلا به خداشناسي و انجام فرائض مذهبي است. در کتاب تهذيب التهذيب، ابن‏جوزي از قاسم بن مجاشعي نقل مي‏کند: روزي که سرهاي شهدا بر بالاي نيزه وارد کوفه گرديد و از بازارهاي شهر عبور داده مي‏شد در بالاي يکي از نيزه‏ها سري را مشاهده کردم که بسيار [ صفحه 65] خوش سيما و جذاب بود و بر پيشاني او اثر سجده به خوبي ديده مي‏شد. چون به شناختن صاحب آن سر شايق و علاقمند شده بودم از حامل آن پرسيدم که اين سر بدون بدن با آن قيافه نوراني و ملکوتي از کيست؟ در پاسخ اين سؤال شنيدم که صاحب آن حضرت عباس فرزند علي بن ابيطالب مي‏باشد. مراتب فوق الذکر و روايات نقل شده مؤيد ميزان و درجه عبادت حضرت اباالفضل مي‏باشد. از نظر ادب و احترام بايد دانست روشي که قمر بني‏هاشم در مراحل مختلف در اين مورد از خود نشان مي‏داد ضرب‏المثل و نمونه است زيرا اين صفت ارزنده به نحو بارزي در رفتار و کردار آن حضرت تجلي مي‏نمود حضرت اباالفضل با بزرگتران نهايت احترام و اکرام را مرعي مي‏داشت و با کوچکتران و زيردستان در منتهاي مهرباني و عطوفت رفتار مي‏نمود. در سرتاسر زندگي همواره روش حضرت اباالفضل با ديگران بر همين منوال بوده است. در قبال پدر مطيع محض بود و اوامر او را بدون چون و چرا اجرا مي‏کرد. اطاعت و فرمانبرداري که آن وجود عزيز از برادران خود يعني حسنين داشت ناگفتني [ صفحه 66] است قمر بني‏هاشم اصولا احترام خاصي براي فرزندان حضرت فاطمه (ع) قائل بود و هيچگاه آنها را به اسم صدا ننمود بلکه به عنوان مولا مورد خطاب قرار مي‏داد. روابط آن حضرت با سيدالشهدا با آنکه صميمانه‏ترين حالت را به خود گرفته بود معذلک هيچگاه مشاهده نگرديد که حضرت امام حسين (ع) را به نام برادر صدا کند و همواره از کلمات سيد و مولا استفاده مي‏نمود و اين موضوع مورد اتفاق کليه مورخين مي‏باشد و بطوري که در تواريخ و کتب مربوطه منعکس مي‏باشد فقط يک بار در تواريخ و کتب مربوطه منعکس مي‏باشد فقط يک بار حضرت اباالفضل از اين امر. خارج گرديد و حضرت امام حسين (ع) را برخلاف گذشته به عنوان برادر مورد خطاب قرار داد و آن موقع مربوط به روز عاشورا است که قمر بني‏هاشم پس از پر کردن مشک از آب، با کفار به مبارزه و جنگ مي‏پردازد و در نتيجه دو دست مبارکش قطع و با وضعي خاص از اسب بر زمين مي‏افتد و چون آخرين دقايق زندگي را طي مي‏فرمود و با بدن بدون دست و صدها زخم شمشير در روي خاک در تکاپو بود صداي خود را بلند نمود و فرياد کرد اي برادر مرا درياب. و اين تنها موردي بود که حضرت سيدالشهدا را به نام برادر [ صفحه 67] صدا فرمود و گرنه همانطور که قبلا گفته شد از شدت احترامي که به سومين امام بزرگوار ما قائل بود آن حضرت را مولا و سرور خطاب مي‏نمود. با توجه به نکات فوق مسلم گرديد که ادب و احترام حضرت عباس (ع) بر چه ميزاني قرار داشت و تا چه اندازه در اين مورد مصر و مقيد بود. اطاعتي که قمر بني‏هاشم در قبال قادر يکتا و همچنين احترامي که به دستورات پيامبر اکرم و همچنين در مورد پدر و برادران گرامي خود مرعي داشت از مقدمه زيارت نامه آن حضرت مستفاد مي‏گردد. زيارت نامه قمر بني‏هاشم با اين کلمات شروع مي‏گردد. السلام عليک ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لاميرالمؤمنين و الحسن و الحسين. يعني سلام و درود بر تو «اي بنده صالح که مطيع خدا و اطاعت کننده رسول خدا و اميرالمؤمنين (ع) و حسن (ع) و حسين (ع) بودي» تصور مي‏کرد نکات فوق الذکر براي نشان دادن ميزان ادب و احترام و اطاعت حضرت عباس کافي باشد. [ صفحه 68] از نظر علم و دانش عباس (ع) فرد ممتازي به شمار مي‏رفت و در علوم متداوله به خصوص فقه تسلط و تبحر کافي داشت بسياري از فقها و دانشمندان از خرمن معلوماتش خوشه‏چيني مي‏کردند. فتوت و جوانمردي که از صفات لاينفک خاندان رسالت بود در وجود قمر بني‏هاشم تجلي کامل داشت و محال بود روزي بگذرد و از جود و سخاوت حضرت اباالفضل شخصي بهره‏مند نگردد آيا همان مقام سقايت که بدون چشم‏داشت مادي و صرفا از نظر معنوي انجام مي‏گرفت بهترين دليل جوانمردي او نيست.،.؟ اصولا يکي از صفات عاليه خانواده رسالت اين بود که از شجاعت و دليري خود با وجود مقامي که حائز بوده و با آن همه نفوذ معنوي که در اجتماع دارا بودند همواره به نفع عموم و در راه اصلاح کار آنها از آن استفاده مي‏نمودند. اگر کسي مورد ظلم و ستم قرار مي‏گرفت و يا درباره‏ي وي اجحافي به کار مي‏رفت از فتوت و جوانمردي خانواده طهارت استفاده مي‏نمود و به حق قانوني خود مي‏رسيد. قمر بني‏هاشم که از خاندان رسالت بود در همين راه قدم [ صفحه 69] برمي‏داشت و به داد دل مظلومان مي‏رسيد و جوانمردي و سخاوت خود را در راه رفاهيت آنان مصروف مي‏کرد. صفت شجاعت و مردانگي حضرت اباالفضل چون زبانزد خاص و عام مي‏باشد هيچ احتياجي به توضيح و تفسير ندارد و فقط با اين نکته بايستي اشاره کرد که شهامت و دليري که در واقعه کربلا به صورت عمل درآورد بهترين نمونه آن است. هر اندازه درباره فضائل و سجاياي اخلاقي حضرت ابوالفضل (ع) سخن گفته شود و يا به رشته تحرير درآيد نمي‏تواند يک از هزارم شخصيت بارز آن وجود گرامي را بازگو نمايد و براي آن که اين امر به نحو کاملتري تأئيد گردد کافي است که به فرمايش حضرت امام جعفرصادق (ع) توجه گردد. ششمين امام بزرگوار ما درباره قمر بني‏هاشم مي‏فرمايند: کان عمنا العباس نافذ البصيره صلب ايمان جاهد مع اخيه الحسين و ابلي بلاء احسنا و مضي شهيدا يعني: عموي ما عباس داراي بصيرت کامل بود و از [ صفحه 70] دورانديشي به نحو کافي برخوردار و در امور نظر صائبي داشت. در راه حق در معيت برادر خود مبارزه و جهاد نمود تا به درجه شهادت نائل گرديد و به اين ترتيب آزمايش خوبي داد و به بهترين وجه از عهده آن برآمد» نگاهي دقيق و عميقانه به مطالب اين فصل و با توجه کامل به مفاد فصل گذشته سر موفقيت و محبوبيت حضرت عباس (ع) را به نحو بارزي روشن و مدلل مي‏سازد و نشان مي‏دهد که مردم حق دارند تا اين اندازه محبت آن حضرت را با جان و دل بپذيرند و به آن افتخار کنند. حضرت اباالفضل به حقيقت يکي از شاخه‏هاي طيبه خانواده رسالت و يکي از گلهاي بوستان محمدي بود که دنيائي را مجذوب خويش ساخت و يکي از نوادر روزگار بود که دنيائي را در قبال عظمت خويش به تعظيم وادار کرد. [ صفحه 71]