يکي از واژههاي ناب اسلامي که در کربلا بسيار واضح و خوب معني و تفسير شد، واژه «ايثار» است. رجوع به لغت نامهها براي فهم
[ صفحه 78]
معاني گلواژههاي اسلامي يا انساني، راه بسيار دور و طولاني بوده و ميباشد.
فداکاري، مقدم داشتن، فدا کردن همه چيز حتي جان، در صحراي کربلا موج ميزند. آن سه روزي که در کربلا، آب کمياب و سهميه بندي شده بود، سه تن؛ امام، زينب، عباس عليهمالسلام حتي از سهميهي خويش استفاده ننموده و به کودکان تشنه لب بخشيدند. [1] .
ياران امام حسين عليهالسلام در شب عاشورا با آن که بيعت از آنها برداشته شده بود. اعلام ايثار و فداکاري کردند. و در اين ميان، اولين سرداري که سکوت شب را شکسته و اعلامش را علني نمود، پهلوان علقمه؛ حضرت عباس عليهالسلام است. [2] .
دغدغهي تنهايي امام به هنگام جان دادن، سبقت بر بنيهاشم براي رفتن به ميدان جنگ، سفارش به ديگران در ياري امام [3] جان را سپر تير دشمن کردن براي اقامه نماز، همه و همه تجلي ايثار و گذشت است. اما قله اين ايثار، فداکاري و گذشت سقاي دشت کربلاست؛ وقتي با لبان تشنه و جان خسته وارد بر شريعه فرات شد و آب را تا مقابل لبان خشکيده آورد، به ياد لبهاي تشنه امام زمانش و جگر تفتيده اهل بيت عليهمالسلام او نه تنها آب را نمينوشد، بلکه به نفسش نهيب ميزند، که
[ صفحه 79]
آيا آب بنوشي، در حالي که حسين عليهالسلام تشنه است. [4] .
آب شرمندهي ايثار علمدار تو شد
که چرا تشنه از او اين همه بيتاب گذشت [5] .
لذا در زيارت ناحيه مقدسه، امام هادي عليهالسلام ميفرمايد:
السلام علي ابيالفضل العباس بن اميرالمؤمنين المواسي اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه، الفادي له، الواقي، الساعي اليه بمائه، المقطوعة يداه... [6] .
سلام بر ابوالفضل العباس پسر اميرمؤمنان، آنکه با کمال مواسات و ايثار و برادري، جانش را نثار برادرش حسين کرد، آنکه دنيا را وسيله آخرت قرار داد، آنکه خود را مشتاقانه فداي برادر نمود، آنکه نگهبان دين و سپاه حسين بود، آنکه تلاش بسيار براي آب رساني به سوي لب تشنگان نمود، آنکه دو دستش در راه خدا قطع شد.
در کفم آب، ولي بي تو ننوشم هرگز
تا در آئين وفا کس نبرد ابهامي [7] .
اين ايثار قمر بنيهاشم، رهيافت عظيمي براي ياري رساندن به امام عصر (عج) است. همان طوري که رشحات اين گذشت را عاشقان امام زمان (عج) در پگاه هر جمعه زمزمه ميکنند:
[ صفحه 80]
عزيز علي ان تحيط بک دوني البلوي... [8] .
بر من سخت است که بلا شما را احاطه کند و من سالم باشم.
اين فرازها اگر صادقانه گفته شود پيوند عميقي با صاحبالامر عليهالسلام برقرار ميشود، و موجب کسب مقامات معنوي مانند «سلمان» ميشود.
آيا ميدانيد! چرا سلمان فارسي به مقام «سلمان محمدي» و «منا اهل البيت» رسيد؟
امام صادق عليهالسلام يکي از علتهاي آن را ايثار سلمان نسبت به ولي زمانش بيان ميفرمايد: منصور برزج [9] به امام صادق عليهالسلام عرضه ميدارد. اي سرور من! چرا از شما ياد سلمان فارسي زياد شنيده ميشود؟ حضرت فرمود: مگو سلمان فارسي، بلکه بگو: «سلمان محمدي» آيا ميداني چرا بسيار از او ياد ميکنم؟ منصور برزج عرضه داشت: خير.
حضرت فرمود: براي سه خصلت: يک مقدم داشتن خواستهي اميرمؤمنان عليهالسلام برخواسته خويش. دوم: دوست داشتن فقرا و برگزيدن آنها بر اهل ثروت. و سوم: دوست داشتن علم و علماء. همانا سلمان بندهي صالح درستکار بود. [10] .
[ صفحه 81]
بر همين اساس صاحب مکيال المکارم يکي از وظايف مؤمنين و مؤمنات را در عصر غيبت، مقدم داشتن خواستهي امام زمان (عج) برخواستهي خود بيان ميکند و مينويسد:
«در هر امري که بر تو وارد شد و ميخواهي در آن اقدام کني، فکر کن که آيا موافق رضا يا غضب حضرت است. پس اگر موافق رضايت آن جناب بود، آن را انجام بده و اقدام نما، و اگر مخالف رضايت او بود، آن را رها کن و با هواي نفسات مخالفت کن...» [11] .
بنابراين بايد مانند حضرت عباس عليهالسلام بود. و مثل او يار امام زمان (عج) بود اما به راستي او کيست؟ و چگونه زيست؟
عباس، يعني عشق و ايثار و شهامت
يعني نمود بارزي از استقامت
عباس، يعني مرگ را باور نکردن
يک لحظه در ناباوريها سر نکردن
يعني عروج عشق تا آن سوي ادراک
يعني گذشتن از لب دريا، عطشناک
يعني تمام عاشقي پا در رکاب است
در سينهي سالار مردان انقلاب است
تنها تو فهميدي صداي تشنگي را
بر آب ديدي جاي پاي تشنگي را [12] .
و چه زيبا سروده است:
عباس يعني تا شهادت يکه تازي
عباس يعني عشق يعني پاکبازي
عباس يعني با شهيدان همنوازي
عباس يعني يک نيستان تک نوازي
عباس يعني رنگ سرخ پرچم عشق
يعني مسير پر پيچ و خم عشق
[ صفحه 82]
جوشيدن بحر وفا معناي عباس
لب تشنه رفتن تا خدا معناي عباس
عباس يعني يک نيستان تکنوازي
هفتاد و دو آهنگ حق را همنوازي [13] .
|