يکي از مقامات رفيع بندگي «تسليم» در برابر امام زمان عليه‏السلام است. اسوه تسليم حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام، آن گونه در برابر مولايش، تسليم بود که هيچ يک از ياران حسين عليه‏السلام به قله‏ي عظمت آن نمي‏رسند. زيرا در واقعه‏ي عاشورا تنها کسي که تسليم محض و هيچ گونه پيشنهاد و يا سخني در برابر عملکرد امام حسين عليه‏السلام نداشت، عباس عليه‏السلام است. هر چه سختي‏ها و مشکلات بيشتر مي‏شد، تسليم او شکوفاتر مي‏گشت او فرزند اميرمؤمنان عليه‏السلام است کسي که با به دوش گرفتن تمام مشکلات جهان اسلام مي‏فرمايد: فما نزداد علي کل مصيبة و شدة الا ايمانا و مضيا علي الحق و تسليما للأمر. [1] . در هر مصيبت و شدتي، تنها ايمان و سر سپردگي بر حق و تسليم امر و فرمان ما زياد مي‏شد کوهم و هستي من، بنياد اوست‏ ورشوم چون کاه يادم ياد اوست‏ جز به باد او نجنبد ميل من‏ نيست جز عشق احد سر خيل من‏ يکي از وظايف شيعيان در عصر غيبت نيز «تسليم» است. امام محمد باقر عليه‏السلام مي‏فرمايد: [ صفحه 45] انما کلف الناس ثلاثة: معرفة الأئمة و التسليم لهم فيما ورد عليهم و الرد اليهم فيما اختلفوا فيه. [2] . مردم سه وظيفه دارند: شناخت امامان و تسليم آنان بودن در آنچه برايشان وارد مي‏شود و مراجعه به آنان در اختلافاتي که پيش مي‏آيد. لذا در طول تاريخ ما شاهد اسوه‏هاي تسليم هستيم. با طلوع سپيده‏ي اسلام، و درگيري بين اسلام و کفر ولو در بين قوم و قبيله، تنها تسليم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بودن، کارگشا بود. لذا اميرمؤمنان حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: و لقد کنا مع رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم نقتل آباءنا و أبناءنا و اخواننا و اعمامنا ما يزيدنا ذلک الا ايمانا و تسليما و مضيا علي اللقم و صبرا علي مضض الالم. [3] . ما با پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم بوديم، در حالي که پدران و فرزندان و برادران و عموهاي خود را مي‏کشتيم و اين کار تنها ايمان و تسليم و بر شاه‏راه صراط مستقيم بودن و صبر ما را بر دردها و رنجها مي‏افزود. مالک اشتر نخعي يکي ديگر از اسوه‏هاي تسليم است، او که تا کشتن معاويه چند گام بيشتر فاصله نداشت، به پيروي از دستور امام علي عليه‏السلام و تسليم در برابر مولايش برمي‏گردد. و با اعطاي حکم [ صفحه 46] فرمانداري مصر، به سوي آن سرزمين مي‏رود، و نمي‏گويد: علي جان! من دوست دارم در کنار شما باشم. او کاري را مي‏کند که مطابق ميل امام زمانش باشد، اگرچه فرسنگ‏ها راه بين آنها فاصله شود. يکي ديگر از الگوهاي تسليم، «عبدالله بن ابي‏يعفور» است اين يار باوفاي امام صادق عليه‏السلام عرضه مي‏دارد: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم اگر شما اناري را به دو نيم کنيد و نيم آن را حلال و نيم ديگر را حرام بشماريد من نيز نيم اول را حلال و نيم ديگر را حرام خواهم دانست امام عليه‏السلام در پاسخش مي‏فرمايد: «رحمک الله، رحمک الله» ؛ خدا رحمتت کند، خدا رحمتت کند. [4] . امام جعفر صادق عليه‏السلام به جهت همين تسليم و سر سپردگي او در رثايش در نامه‏اي به مفضل بن عمر مي‏نويسد: او ديده از جهان فروبست - که صلوات خدايش بر او باد - در حاليکه افعالش، پسنديده، سعيش مشکور، گناهانش بخشوده و به واسطه‏ي رضايت خدا و رسول و امامش غرق در رحمت بود. سوگند به نسبت فرزندي من به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم که در زمان ما فرمانبردارتر از او نسبت به خدا و رسول و امامش يافت نمي‏شد و همواره بر اين شيوه بود تا خدا او را به رحمت خود گرفت و به سوي بهشت روانه‏اش نمود و او را در ميان [ صفحه 47] منزل پيامبر خدا و اميرمؤمنان عليه‏السلام جاي داد و با آنان همنشين ساخت. [5] . «کليب» نيز رادمردي ديگر از بار يافتگان مقام تسليم است. زيد شحام از امام جعفر صادق عليه‏السلام نقل مي‏کند که: به آن حضرت عرض کردم: مردي به نام «کليب» هست که هر حديث يا حکمي از جانب شما بيايد، او مي‏گويد: من تسليمم؛ لذا ما او را «کليب تسليم» نام گذاشتيم. زيد گويد: آن حضرت عليه‏السلام براي او طلب رحمت فرمودند و سپس فرمودند: آيا مي‏دانيد تسليم چيست؟ پس ما ساکت شديم. حضرت فرمودند: تسليم همان اخبات (فروتني) است که قرآن کريم به آن اشاره نموده و مي‏فرمايد: (الذين آمنوا و عملوا الصالحات و اخبتوا الي ربهم) [6] . آنان که ايمان آورده و عمل صالح انجام مي‏دهند و نسبت به پروردگارشان فروتني مي‏نمايند. لذا ششمين پيشواي حق به همگان دستور مي‏فرمايد: «... فعليکم بالتسليم» بر شماست که تسليم باشيد چنان که کسي واقعا به اين مقام [ صفحه 48] رسيد و عملا ثابت کرد «و قلبي لقلبکم سلم و امري لامرکم متبع؛ [7] قلبم تسليم قلب شماست و کارم تابع فرمان شماست» سعادت دنيا و آخرت شامل حالش مي‏شود. امام سجاد عليه‏السلام مي‏فرمايد: ان دين الله عزوجل لا يصاب بالعقول الناقصة و الآراء الباطلة و المقائيس الفاسدة و لا يصاب الا بالتسليم فمن سلم لنا سلم و من اقتدي بنا هدي...» [8] . همانا دين خداي عزوجل با عقلهاي ناقص و انديشه‏هاي باطل و معيارهاي نادرست به دست نمي‏آيد و فقط از طريق تسليم حاصل مي‏گردد، پس هر که تسليم ما گردد سالم مي‏ماند و هر که به ما اقتدا کند، هدايت مي‏شود و هر کس به تشخيص و فهم خود عمل کند هلاک مي‏شود و هر که نسبت به احاديث ما يا احکام ما در دل سختي نمايد به آن سبع مثاني و قرآن عظيم را نازل فرموده کافر شده بدون آنکه خودش بداند. امام محمد باقر عليه‏السلام هم به ابوخالد کابلي مي‏فرمايد: و الله يا اباخالد لا يحبنا عبد و يتولانا حتي يطهر الله قلبه، و لا يطهر الله قلب عبد حتي يسلم لنا و يکون سلما فاذا کان سلما لنا سلمه الله من شديد الحساب و آمنه من [ صفحه 49] فزع يوم القيامة الاکبر [9] . قسم به خدا! اي ابوخالد هيچ بنده‏اي تا خدا قلبش را پاک نکند ما را دوست نخواهد داشت و ولايت ما را نمي‏پذيرد و تا تسليم ما نشود و نسبت به ما حالت «سلم» نداشته باشد، خدا قلبش را پاک نمي‏کند. پس اگر نسبت به ما سلم بود خدا او را از حساب سخت حفظ خواهد کرد و از ترس و وحشت بسيار بزرگ در روز قيامت در امانش مي‏دارد. امام زمان عليه‏السلام هم خواستار «تسليم» بوده و هستند ايشان مي‏فرمايند: فاتقوا الله و سلموا لنا و ردوا الامر الينا فعلينا الاصدار کما کان منا الايراد... و لا تميلوا عن اليمين و تعدلوا الي الشمال و اجعلوا قصدکم الينا بالمودة علي السنة الواضحة [10] . از خدا بترسيد و تسليم ما باشيد و امور را به او واگذاريد، برماست که شما را از سرچشمه سيراب آوريم، چنان که شما را به سرچشمه برديم، و از راست منحرف نشويد و به نادرستي نگرائيد و بر اساس سنت آشکار الهي، با محبت و دوستي، راه و مقصدتان را به سوي ما قرار دهيد. [ صفحه 50] بنابراين يکي از مهم‏ترين وظايف ما در عصر غيبت، «تسليم» است، چنانکه کسي تسليم نباشد و صبر ننمايد و عجله کند، قطعا نجات نمي‏يابد. همان طوري که در روايات بسيار به اين مسئله اشاره شده است. امام جعفر صادق عليه‏السلام در اين باره مي‏فرمايد: کذب الوقاتون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون [11] . تعيين کنندگان وقت، دروغ مي‏گويند و شتاب کنندگان هلاک شده و اهل تسليم نجات مي‏يابند. چنانچه شخصي از دايره‏ي تسليم در عصر غيبت خارج شود، گرفتار افراد فرصت طلب يا مهدي‏هاي دروغين يا در وادي يأس و نوميدي، شک و ترديد، انکار، تأويل و توجيه بي‏خردانه، تمسخر و ترک وظايف مي‏افتد. ممکن است کسي بگويد، از يک طرف رواياتي وجود دارد که ما را امر به دعا براي تعجيل فرج نموده‏اند و بر اساس اين احاديث عجله کردن مطلوب است. در پاسخ مي‏گوييم: دعا کردن براي فرج آقا امام زمان عليه‏السلام مخالف با تسليم نيست و شکوه بر غيبت اشکال ندارد: «اللهم نشکوا اليک فقد نبينا و غيبة ولينا و کثرة عدونا...» [12] اما اگر اين شکوه به مرز شتابزدگي و کارهاي عجولانه و گاه اعتراض به قضاء و قدر پروردگار متعال منجر [ صفحه 51] شود مخالف تسليم و قطعا مطلوب نيست. دعا براي تعجيل فرج نشانه‏ي رضايت به قضاء و قدر الهي است و مخالف با صبر و تسليم و انقياد نيست. [13] .

[1] نهج‏البلاغه، ج 122، احتجاج، ج 1، ص 185. [2] کافي، ج 1 ص 390، باب التسليم. [3] نهج‏البلاغه، خ 122، وقعة صفين، ص 520. [4] رجال الکشي، ص 248. [5] رجال الکشي، ص 249. [6] هود، 23؛ کافي، ج 1، ص 390. [7] زيارت جامعه. [8] کمال الدين، ج 1، ص 324؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 262. [9] کافي، ج 1، ص 162 باب البر بالوالدين. [10] غيبت طوسي، ص 286؛ احتجاج، ج 2، ص 496؛ بحارالانوار، ج 53، ص 178. [11] کافي، ج 1، ص 368، باب کراهية التوقيت؛ غيبت طوسي، ص 426؛ غيبت نعماني، ص 196. [12] دعاي افتتاح. [13] جهت اطلاع بيشتر ر.ک آخرين اميد، داود الهامي، ص 378؛ مکيال المکارم، ج 2، ص 284.