قهرمان علقمه فرزند «لا فتي الا علي و لا سيف الا ذوالفقار» است، فرزند فاتح خيبر، بدر و حنين است. فرزند اميرمؤمنان علي بن ابيطالب عليهالسلام است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم دربارهي شجاعت حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:
«يا علي اگر تمام مردم شرق و غرب عالم به جنگ تو آيند، توان جنگيدن با همهي آنان را داري» [1] .
اصولا فلسفه ازدواج مولي الموحدين عليهالسلام با امالبنين عليهاالسلام نيز به
[ صفحه 27]
جهت تحصيل و شکوفايي فرزندان شجاع [2] مانند فرزندان حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام بوده است. شهيد مطهري در اين باره ميگويد: «آرزوي علي عليهالسلام در ازدواج با امالبنين در وجود مقدس حضرت ابوالفضل عليهالسلام تحقق يافت چون حضرت عباس مردي شجاع، دلاور و بلند قامت بود. وقتي سوار بر اسب ميشد، پاهايش بر زمين کشيده ميشد» ؛ [3] و سيره نويسان در مورد چالاکي و عظمت شجاعت او مينويسند:
و کان العباس رجلا و سيما جميلا يرکب الفرس المطهم و رجلاه يخطان في الارض [4] .
عباس مرد زيبا و خوش سيما و تنومند بود که وقتي سوار بر اسب قوي و بلند ميشد، پاهايش به زمين کشيده ميشد.
صاحب معالي السبطين دربارهي شجاعت او عليهالسلام مينويسد:
لا يقاس بشجاعته الا شجاعة ابيه و اخيه [5] .
شجاعت عباس عليهالسلام تنها با شجاعت پدرش امام علي عليهالسلام و برادرش امام حسين عليهالسلا قابل قياس است.
حميد بن مسلم دربارهي گوشهاي از شجاعت امام حسين عليهالسلام
[ صفحه 28]
ميگويد، «حسين را در هنگام درگيري شديد با دشمن ديدم، سوگند به خدا! هرگز مرد گرفتار و مصيبت ديدهاي را نديده بودم که فرزندان خاندان و يارانش را کشته باشند، ولي با اين همه، دل دارتر و استوارتر و قوي دلتر از آن بزرگوار باشد. وقتي پيادگان به او حمله ميکردند، او با شمشير به آنها حمله ميکرد و آنها از راست و چپ ميگريختند مثل گله روباهي که از شير فرار ميکند.» [6] .
در مورد حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام هم آوردهاند: «وقتي در روز عاشورا وارد ميدان جنگ شد، چنان جنگيد که اکثر لشگريان با ديدن اين شجاعت و شهامت، پشت به صحنهي جنگ نموده و پا به فرار گذاشتند» . [7] .
خلاصه در عظمت قدرت و شجاعت شهيد علقمه عليهالسلام اکثر مورخين نوشتهاند:
کالجبل العظيم و قلبه کالطود الجسيم لانه کان فارسا هماما و بطلا ضرغاما و کان جسورا علي الطعن و الضرب في الميدان الکفاح و الحرب [8] .
او چون کوهي بزرگ و داراي قلبي سترگ بود و جنگ جويي شجاع و بلند همت و سلحشوري بيمانند و بيباک بود، در وارد کردن نيزه در ميدان جنگ و نبرد همتايي نداشت.
صفحات تاريخ نيز، عظمت شجاعت او عليهالسلام را ضبط کرده که به نمونههايي از آن اشاره مينماييم:
[ صفحه 29]
- در نبرد صفين، عباس عليهالسلام به عنوان يک رزمندهي ناشناس در حالي که نقاب بر چهره داشت وارد ميدان شد. سپاه شام دريافت جواني شجاع و پر جرأت به رزم آمده است. معاويه و سران نظامي لشگرش مشورت کردند و به ابوشعثاء گفتند: برو و با او جنگ کن. ابوشعثاء گفت: اي امير! من هفت پسر دلاور دارم، يکي را به جنگ با او ميفرستم. اولين فرزند ابوشعثاء در فرصت کوتاهي به درک واصل شد. برادرها يکي به يکي به جنگ با عباس عليهالسلام رفته و با ضربات ابوالفضل العباس عليهالسلام روانه دوزخ شدند. ابوشعثاء که داغ هفت پسر بر دلش سنگيني ميکرد، وارد معرکه شد، او نيز به پسرانش ملحق شد. صداي تکبير سپاه امام علي عليهالسلام فضا را پر کرده بود. عباس عليهالسلام به آرامي برگشت، اميرمؤمنان به استقبالش رفت، نقاب را از چهرهي او برداشته و پيشانيش را غرق بوسه نمود. و همگان ديدند که اين دلاور، عباس عليهالسلام است. [9] .
-او عليهالسلام در کربلا با وجود محافظان بسيار، چندين بار آب را به خيام رسانيد. [10] .
- در روز عاشورا برخي از ياران سيدالشهداء (عمروبن خالد صيداوي و غلامش، سعد، جابر بن حارث سلماني و مجمع عائذي)
[ صفحه 30]
به طور دسته جمعي به قلب سپاه دشمن حملهور شدند که دشمنان آنها را محاصره کردند. و اين عباس عليهالسلام است که با حمله به کانون خطر، آنها را نجات داد. [11] .
او عليهالسلام قهرمان بيبديل و نيزه زن معروف «مارد بن صديف تغلبي» در حالي که جمعي براي کمک و نجات او به ميدان آمده بودند، او را با نيزه خودش به زمين دوخته و به هلاکت رسانيد. [12] .
رشادت و شجاعت او عليهالسلام آن گونه است که دشمنان را به تعجب واداشت؛ هنگامي که وسائل کاروان حسيني را به غارت نزد يزيد ملعون بردند در ميان آنها، پرچم سياه حسيني در حالي که بدنه پر از سوراخ ولي دستگيره آن سالم بود، وجود داشت. يزيد ملعون از روي تعجب و حيرت سه بار برخاست و نشست و گفت: سالم ماندن دستگيره نشان ميدهد که پرچمدار، تيرها و ضربهها را تحمل کرده و دست از حفظ پرچم برنداشته است. [13] .
لذا مادر اين پهلوان امالبنين عليهاالسلام وقتي خبر شهادت فرزندش را ميشنود، ميگويد: «اگر دست در بدن داشتي و شمشير در دستت بود، هيچ کس جرأت نزديک شدن به تو را نداشت» . [14] .
در مورد عظمت شجاعت و قدرت آخرين خليفه الهي امام
[ صفحه 31]
مهدي عليهالسلام هم روايت بسيار ژرفي از امام علي عليهالسلام بيان شده است.
شخصي به خدمت اميرمؤمنان عليهالسلام شرفياب شده، عرضه داشت: از مهدي خود براي من سخن بگوئيد. حضرت عليهالسلام فرمود:
از بنيهاشم، از برترين نژاد عرب. از قلهي شرف، و از اقيانوس بيکرانه که همهي نهرهاي فضيلت به سوي آن سرازير است.
پناه همهي پناهندگان، کانون صفا، هنگامي که همه بيصفا شوند. چون مرگ چنگ و دندان نشان دهد، او هراسي به دل راه ندهد. هنگامي که عرصهي نبرد تنگتر شود، ضعف و زبوني نشان ندهد. وقتي قهرمانها وارد ميدان شوند، او عقب نشيني نکند. همواره آمادهي نبرد، هميشه پيروز، دشمن شکن، شير بيشه شجاعت، درو کنندهي ريشهي ستمگران، ويرانگر کاخهاي ظلم و استبداد، قهرماني شجاع و بزرگوار، شمشير برندهاي از شمشيرهاي خداوند، دست بخشندهي خداوندي، اوج قلهي شرف انساني، که در اعماق اصيلترين فضيلتها ريشه دوانيده... آستانهاش از همه وسيعتر، دانشش از همه افزونتر... آنگاه امام علي عليهالسلام با دست مبارکش به طرف سينهاش اشاره کرد و فرمود: آه چقدر مشتاق او هستم.» [15] .
اصلا بايد گفت: اگر در طول تاريخ رشادت، شهامت و شجاعتي سراغ داريد، او عليهالسلام صاحب آنهاست، زيرا تمام ميراث انبياء و
[ صفحه 32]
اولياء عليهمالسلام نزد اوست. و در روايت بسيار تابناکي از هشتمين پيشوا امام رضا عليهالسلام جلوهاي از اين حقيقت بيان شده است:
«ريان بن صلت» ميگويد: به خدمت امام رضا عليهالسلام عرض کردم: آيا شما صاحب اين امر هستيد؟ فرمود:
من صاحب اين امر هستم، ولي من کسي نيستم که زمين را پر از عدل و داد کنم، آنچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد، من چگونه با اين ضعفي که در بدن من ميبيني، ميتوانم او باشم؟ قائم عليهالسلام کسي است که چون خارج شود در سن پيرمردان و در سيماي جوانان باشد، آن قدر بدنش نيرومند است که اگر دست مبارکش را به طرف بزرگترين درخت روي زمين دراز کند آن را از ريشه بکند، اگر در ميان کوهها بانگ برآورد، صخرههاي آن فروريزد. عصاي موسي عليهالسلام و انگشتر سليمان عليهالسلام با او خواهد بود. او چهارمين فرزند من است خداوند او را تا هنگامي که بخواهد در پشت پردهي غيبت نگه ميدارد. آنگاه ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد کند، آنچنان که پر از ظلم و جور شده باشد. گويي با چشم خود ميبينم در حالي که مردمان به يأس و نوميدي دچار شدهاند، نداي آسماني را ميشنوند که اين ندا از مسافت دور همچون فاصلهاي نزديک شنيدن ميشود. او براي مؤمنان رحمت و
[ صفحه 33]
براي کافران تازيانهي عذاب خواهد بود [16] .
با توجه به اينکه در کلام معصوم عليهالسلام، مبالغه و تعارف به کار نميرود؛ اين حديث عظمت قدرت جسمي و شجاعت روحي حضرت بقية الله ارواحنا فداه را بسيار شيوا ترسيم نموده است.
آري. بار ديگر، قدرت و شجاعت و خاطرات شيرين اميرمؤمنان و فرزندانش عليهمالسلام را زنده خواهد کرد و شجاعت حيدري را در فتح خيبر و قتل عمرو بن عبدود و حماسه آفرينان عاشورا را به نمايش خواهد گذاشت به هر طرف روي کند پيروز خواهد شد، به کاخ هر ستمگري برسد، بر سرش فروخواهد ريخت و به هر ستم ديدهاي برسد، رفع ستم خواهد نمود.
جالب اينکه در اين روايت به قدرت معنوي حضرت مهدي (عج) نيز اشاره شده است؛ او با عصاي حضرت موسي عليهالسلام و انگشتر حضرت سليمان عليهالسلام ميآيد. عصاي موسي يادآور هلاکت فرعونها و بلعيدن بافتهها و انگشتر سليمان، يادآور فرمانروايي مطلق آن حضرت بر همه موجودات ميباشد. [17] .
|