در دستگاههاي دولتي کشورهاي جهان، هر روز اشخاصي با چند سطر ابلاغ بر مقامي تکيه ميزنند و يا برعکس با حکمي از کرسي منصب و قدرت به زير ميافتند. گمنامي در اين دستگاهها با ابلاغ صاحب نامي، نامور ميشود و يا نامداري زنداني و به زاويه فراموشي ميافتد. خلاصه کم نيستند، قدرتمنداني که با کودتا يا خشم و غضب مافوق از اريکه قدرت به
[ صفحه 126]
زير کشيده ميشوند و يا بينام و نشانهاي نالايق بر مسند قدرت و مقام تکيه ميزنند. اما در دستگاه الهي اينگونه بينظميها و ستمها هرگز راه ندارد، بلکه خداوند به هر کس نعمت و عزت بخشد و مقام و شهرتي عطا فرمايد، ديگر پس نميگيرد مگر خود شخص ناسپاس و نالايق شود و عطاي خدا نه تنها در دنيا، بلکه در آخرت هم ادامه مييابد بلکه در آنجا برکتها و عزتها صد چندان ميگردد که در اين باره آيات قرآني فراوان است و از جمله آنهاست آيه 97 سوره نحل که ميفرمايد: «من عمل صالحا من ذکر او انثي و هو مؤمن فلنحبيينه حياة طيبة و لنجزينهم اجر هم باحسن ما کانوا يعملون».
هر کس کاري شايسته کند خواه مرد باشد خواه زن و مؤمن هم باشد البته با حيات پاکيزه جاويدانش ميگردانيم و مسلما بهتر از آنچه کردهاند مزد و پاداششان ميبخشيم.
و درباره شهيدان ميفرمايد: مپنداريد کساني که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند بلکه زندگانند و در پيشگاه خداوند روزي ميخورند. [1] .
پس وقتي بندگان مطيع خدا و شهيدان حتي پس از مرگ هم مقامات عاليه و معنوي خود را در دست دارند و از روزي خواران عالم خلقت هستند مسلما پيامبران و امامان که از برگزيدگان خداوند ميباشند و در دنيا وسيله ارتباط بين خدا و خلق بودهاند، پس از مرگ نيز اين ارتباط را از دست ندادهاند، بلکه اين رابطه استوارتر نيز شده است. به همين جهت وقتي به اين بزرگواران توسل شود. تا نزد خداوند شفاعت کنند و براي شخص متوسل، طلب آمرزش نمايند و يا روا شدن حاجت متقاضي را از خداوند بخواهند اين عمل مغاير توحيد و يکتاپرستي نخواهد بود زيرا خداوند خود فرموده: «فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم في الامر» [2] اي
[ صفحه 127]
پيامبر برايشان (مسلمانان) ببخشاي و براي آنان طلب آمرزش کن و در کارها با ايشان مشورت نما.
و در آيه 62 سوره نور هم، خداوند به رسولش امر ميکند که براي مؤمنان از خداوند آمرزش بخواهد و برادران يوسف هم بعد از آنکه خطايشان برملا شد به جرم خود اعتراف کردند، از پدر خود چنين خواستند: قالو يا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئين» [3] گفتند: اي پدر براي گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکار بودهايم.
بديهي است اگر تقاضاي پيامبران و وساطت ايشان براي بندگان بياثر بود، خداوند به آنان تکليف نميفرمود براي پيروان خود طلب آمرزش کنند پس شفاعت و وساطت ايشان در پيشگاه خداوند پذيرفته ميافتد. از اين رو توسل به پيامبر و امامان و بنده صالح خدا ابوالفضل العباس عليهالسلام در حد مجاز نه تنها شرک محسوب نميشود، بلکه سبب برآورده شدن حاجت نيز ميگردد.
|