عصر روز عاشورا که خيمههاي حسين عليهالسلام را به آتش کشيدند، زنان خاندان رسالت را هم به اسيري بردند. و ستمهايي که در کتب تاريخ مسطور است، بر زنان و کودکان حسين عليهالسلام وارد ساختند. پس از آنکه بيدادگريهاي يزيد بر مردم غافل آشکار شد و زمينه انقلاب عليه حکومت او فراهم گرديد، يزيد پليد براي حفظ مقام خويش اسراء را آزاد ساخت ولي نميدانست که زنجيرهاي ستمش او را در بند کشيدهاند.
خبر قتل شهداي کربلا بزودي در همه جا پيچيد و به همه کس رسيد. اما آنان که با شهيدان قرابتي داشتند، بيشتر در آتش غم سوختند که يکي از آنان امالبنين بود.
امالبنين در مدينه به قبرستان بقيع ميرفت و چهار صورت قبر ميکشيد و براي پسران دلاورش شعر ميسرود و زار ميگريست. برخي تصور کردهاند که گريه امالبنين به خاطر حس مادري و محبت عزيزي بوده است در صورتي که چنين نيست، بلکه امالبنين با گريههاي خود بر مظلومان کربلا، مردم را بر ستمهاي يزيد و عمال او آگاه و از اين راه زمينه انقلاب عليه حکومت ظلم را فراهم ميکرده است. زيرا اگر غير از اين ميبود، اين مادر داغديده، در خانه خويش نيز ميتوانست بر فرزندان خود بگريد و ديگر لزومي نداشت که از آنجا خارج شده و در قبرستان بقيع که محل تجمع مردم بوده گريه کند.
[ صفحه 122]
گريههاي امالبنين نه تنها دل دوستداران آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم را جريحهدار ميساخت، بلکه قلوب بزرگترين دشمنان اسلام از جمله مروان حکم را به لرزه ميانداخت.
بارها اين دشمن خدا به اشعار سوزناک امالبنين گوش فراداد و بر مظلوميت او و شقاوت امثال خويش گريست! از جمله اشعار امالبنين، مادر سخنور و سخندان عباس عليهالسلام که در رثاء پسرانش سروده اين است:
اي کسي که عباس را ديدي در ميدان جنگ ميتازد و بر جنگآوران هجوم ميبرد.
عباس و ساير فرزندان حيدر چون شير در نبرد ميشتابد خبر يافتهام که دست فرزندم از تن جدا شده است.
واي بر من که ضرب عمود مغز پسرم را متلاشي ساخته است.
اي عباس عزيزم اگر شمشير بدستت بود کسي جرئت نداشت به تو نزديک شود. [1] .
همچنين از مراثي امالبنين اشعار سوزناک زير است:
از اين پس مرا امالبنين مخوانيد
و بياد شيران بيشه نيندازيد
زيرا وقتي مادر پسران بودم
که چهار فرزند رشيد داشتم
اکنون آن شيران شجاع را مرگ در برگرفته
و رگهاي قلبشان را از هم گسسته است
آري همگان از طعن نيزه مجروح بر زمين افتادهاند
[ صفحه 123]
اي کاش ميدانستم اين خبر درست است که دست عباسم از تن جدا شده است؟ [2] .
|