در يکي از سفرهايم به عراق، به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس عليه‏السلام، مشرف شده بودم، عربي را ديدم که در کنار ضريح به پا خاسته بود و به اعتراض با کف دست محکم به ضريح مي‏کوبيد و مشکلاتش را مي‏شمرد و به اين مضمون مطالبي مي‏گفت: مگر تو باب الحوائج نيستي؟ مگر تو از قلب پر اندوه برادرت امام حسين عليه‏السلام غم و غصه برطرف نمي‏ساختي؟ مگر نديده و نمي‏بيني که مرا به چه مشکلاتي روبرو کرده‏اند، چرا حاجات مرا برنمي‏آوري؟ و چنان با خشم سخن مي‏گفت که اشکي از وي بر گونه‏هايش جاري نمي‏شد و به اعتراضاتش ادامه مي‏داد، زائران آن حضرت هم که بر گرد ضريح مطهر مي‏چرخيدند و به راز و نياز مي‏پرداختند. از کنار اين معترض مي‏گذشتند و او را به رعايت ادب وانمي‏داشتند! من که در هيچ حرمي چنين صحنه‏اي را نديده بودم، از زيارت بازمانده و مات و متحير به زائري که گوئي همه غمها و مشکلاتش را در کف دست نهاده و آن را مرتب در ستون ضريح خالي مي‏کند تا عقده‏هاي دل را بگشايد و ستون را به شکايت وادارد که همه را به پيشگاه مقدس عباس عليه‏السلام عرضه بدارد مي‏نگريستم، تابم طاق شده بود، خواستم برخيزم و به آن برادر که شرايط ادب را رعايت نمي‏کند، اعتراض کنم. اما ترسيدم او که حالش نامساعد و تنش پردرد است تا آن حد که از دلاور مرد تاريخ و بنده صالح خدا نمي‏ترسد مرا از ضربه‏هاي سخت دستهاي خشن و قدرتمندش بي‏نصيب نگذارد. از جاي برنخاستم و فقط از [ صفحه 8] عباس عليه‏السلام خواستم که حاجت اين مسلمان دردمند را روا فرمايد. تا ديگر خشمش فرونشيند و بار ديگر براي تشکر و سپاسگزاري به پيشگاه حضرتش شرفياب شود. يکي دو روز بعد، اين صحنه را براي يکي از طلاب فاضل نجف تعريف کردم و از او که مقيم عراق بود پرسيدم آيا چنين صحنه‏اي به تصادف اتفاق افتاده يا نظايرش را از ديگران ديده است؟ با لبخندي گفت: اين صحنه‏ها را عشاير در حرم مطهر حضرت عباس عليه‏السلام غالب اوقات تکرار مي‏کنند و اتفاقا اين افراد که با سينه‏ي سوزان مشکلاتشان را بازگو مي‏کنند زودتر، حاجاتشان روا مي‏شود و اين که زائران به اعتراض برنمي‏خاسته‏اند دليلش وجود تکرار اين صحنه‏ها است. فهميدم در پيشگاه باب الحوائج ذکر حاجات کافي است و چون هر کسي به قدر فهم و درک خود و ميزان علم و آگاهي خويش مسئوليت دارد چنانکه خداوند متعال فرموده: لا يکلف الله نفسا الا وسعها. به اينکه آداب و ترتيب خاص رعايت شود نيازي نيست و مولوي هم در مثنوي که قصه مناجات چوپان را با خداوند نقل مي‏کند مي‏گويد: هيچ آدابي و ترتيبي مجوي‏ هر چه مي‏خواهد دل تنگت بگوي‏ آري، معصومين و پيشوايان دين و اولياي خدا که خود مستقيما برآورنده حاجات نيستند بلکه از تقرب خود به خداوند به نفع نيازمندان استفاده مي‏کنند و در مقام دعا برمي‏آيند و خداوند منان نيز که دعاي بندگان را مستجاب مي‏فرمايد. حاجت بنده نيازمند را روا مي‏سازد. وقتي خود خداوند مي‏فرمايد: يا ايها الذين امنوا اتقو الله و ابتغوا اليه الوسيله و جاهدوا في سبيله لعلکم تفلحون [1] اي کساني که ايمان آورده‏ايد از خدا بترسيد و به سوي او «وسيله» و دستاويزي بجوئيد و در راه او تلاش و [ صفحه 9] کوشش کنيد باشد که رستگار شويد. کدام وسيله براي شفاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم و بندگان صالح خدا که عباس عليه‏السلام يکي از آنهاست، بهتر است؟ مگر خداوند به پيامبرش نفرموده: فاعف عنهم و استغفر لهم [2] . آنان را ببخش و برايشان آمرزش بخواه؟ گر چه آمرزش خواهي و استغفار مستقيما از خداوند، پسنديده و ممدوح است و به اطاعت از اين فرموده: قال ربکم ادعوني استجب لکم [3] نزديکتر است ولي اگر از مقربين درگاه او کسي «وسيله» و واسطه شود به اجابت نزديکتر خواهد بود. همچنانکه در جوامع بشري از واسطه و شفيع براي رسيدن به خواسته خود استفاده مي‏کنند. سفره‏هائي که در طول هر سال به نام حضرت عباس عليه‏السلام گسترده مي‏شود و گروهي نيازمند، اطعام مي‏شوند، از جمله برکتهائي است که اين شهيد راه خدا موجب آن شده است. کساني هم که اين سفره‏ها را مي‏گشايند تا محتاجان از آن بهره‏مند گردند خود نيز نيازمنداني هستند که به وسيله و شفاعت عباس عليه‏السلام از خدا مي‏خواهند که حاجاتشان برآورده گردد و غالبا هم برآورده مي‏شود. و اين تجربه، ديگر ارادتمندان به عباس بن علي عليه‏السلام را وادار مي‏سازد که از دامن مشکل‏گشاي حضرتش دست برندارند و براي رفع حاجات خويش به وي متوسل شوند. علاقه شيعيان به مجاهدان راه خدا که يکي از بهترين آنها، سقاي دشت کربلاست. سبب گشته است که شرح حال اين بزرگواران مورد استقبال کم‏نظير ايشان قرار گيرد. [ صفحه 10] کتاب حاضر که سيره ابوالفضل العباس عليه‏السلام را دربردارد و به وسيله مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض کاشاني به چاپ چهارم مي‏رسد بر علاقه وافر مشتاقان آن حضرت که در انقلاب بزرگ و بي‏نظير امام حسين عليه‏السلام پرچمدار آن بود دلالت دارد. و نويسنده از اين علاقمندان بزرگوار که خواننده اين زندگينامه هستند، تمنا دارد او را نيز از دعاي خير فراموش نفرمايند. باشد که خداوند گناهان او را ببخشد و بر اجر و پاداش دعاکنندگان هم بيفزايد. که ان الله لعفو غفور. عباسعلي محمودي تاسوعاي حسيني 1421 هجري قمري جمعه 26 فروردين 1379 [ صفحه 11]

[1] سوره مائده، آيه 35. [2] آل عمران - 159. [3] پروردگار شما فرمود مرا بخوانيد تا از شما بپذيرم. مؤمن - 60.