سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجري، که با شمشير زهرآگين ابنملجم مرادي، در محراب عبادت فرق علي عليهالسلام شکافته شد و آن حضرت در بستر بيماري افتاد، فرزندانش که در تب و تاب بودند، به گردش جمع شدند. حضرتش در وصيتي به آنان فرمود: «سفارشم به شما اين است که چيزي را شريک خدا قرار ندهيد و سنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را ضايع
[ صفحه 68]
نکنيد. اين دو ستون دين را برپا داريد و اين دو چراغ را روشن نگاه بداريد، که ديگر بر شما نکوهشي نخواهد بود...
به خدا که با مردن چيزي به سراغم نيايد که آن را نپسندم، و نه چيزي پديد گردد که آن را نشناسم، بلکه چون جويندهي آب به شب هنگام باشم که ناگهان به آب رسد. يا خواهاني که آنچه را که ميخواهد بيابد و آنچه نزد خداست، نيکوکاران را بهتر است.» [1] .
عباس عليهالسلام اين سفارش را به گوش جان سپرد و چون تشنهاي که به آب گوارا رسد، از مرگ استقبال مينمود. او در روز عاشورا، تشنه لب به آب فرات دست يافت و مشک را براي کودکان حسين عليهالسلام که از تشنگي توان خود را از دست داده بودند پر نمود، اما خود قطرهاي از فرات ننوشيد، تا مساوات را با تشنه لبان کربلا که برادرش عليهالسلام از جمله آنها بود، رعايت کرده باشد، و خدا را آن تشنه شهادت، تشنه کام ديدار نمايد.
[ صفحه 69]
|