نکتهاي که در آغاز اين مبحث لازم به يادآوري است، اين است که در جامعهاي که نظم براساس عدل برقرار است، معترض اندک است و آنان که فريادشان به اعتراض بلند است، غالبا اغراض شخصي و يا حزبي دارند، به همين جهت در چنين جوامعي، انقلاب و دگرگوني در رژيم بوقوع نميپيوندد و اگر هم واقع شود، مردمي و متکي به آراء اکثر ملت نخواهد بود، از اين رو اين نوع دگرگونيها را امروزه «کودتا» مينامند.
ممکن است نظم، براساس زور و ظلم هم، در جامعهاي براي مدتي برقرار شود، ولي نظم ناشي از ترس، عين بينظمياست زيرا وقتي ترس زياد شود، کينه و بغض گلوها را خواهد فشرد و عاقبت انفجار ايجاد خواهد کرد و از ظالم، دمار برخواهد آورد.
به نظم شگفتانگيز عالم خلقت بنگريد، در هيچ جا خلل و بينظمي ديده نميشود، بلکه همه چيز براساس سنت و قاعده الهي استوار است [1] و دقت در هر پديده خلقت، سبب کشف قانون و قاعدههاي حاکم بر آن پديده ميشود و علوم و فنون جديد از اين دقتها بوجود ميآيد. و اين نظم چنان دائمي و هميشگي است که مردم، ناظم اين نظم را فراموش ميکنند و بعضا منکر وجود ناظم قادر ميگردند.
در جامعهاي که نظم براساس عدل برقرار است و هيأت حاکمه وظايف خود را نيکو انجام ميدهد و خدمات خود را صادقانه ارائه ميکند، مردم جز چند نفر که در رأس حکومت قرار دارند بقيه را نميشناسند، چون
[ صفحه 54]
نيازي به شناختن آنان ندارند. اما وقتي دستگاهي وظيفه خود را خوب انجام ندهد و در رفع مشکل مردم نکوشد، جستجو و پرسوجو درباره گردانندگان آن دستگاه زياد ميگردد. و عاقبت به اعتراضات عمومي منجر ميشود. پس نظم در جامعه آرامش و امنيت را بوجود ميآورد و بينظمي اعتراض و اغتشاش و در جوامعي که بينظمي و بيعدالتي حاکم است برخي از مردمان دلسوز و عاشق خدمت به مردم، قيام ميکنند و با يک سو و يک جهت کردن هدف معترضين، رژيم حاکم را ساقط ميسازند و اگر هم موفق به سقوط حکومت نشوند و حتي در اين راه جان خود را فدا کنند، آثاري که از قيامشان برجاي ميماند، عاقت اثر سودمندش را خواهد بخشيد و آزادي مردم در بند کشيده را فراهم خواهد ساخت.
بعد از اين مقدمه کوتاه، اوضاع زمان نوجواني عباس عليهالسلام را که به انقلاب کربلا منجر شد بررسي ميکنيم.
وقتي ابولؤلؤ با خنجري پهلوي عمر را شکافت و در نتيجه خليفه بستري شد دستور داد شوراي 6 نفري که خود اعضايش را معين نمود بعد از وي جانشينش را تعيين کنند و اگر اختلافي در آراء پيش آيد رأي عبدالرحمن عوف [2] حاکم باشد. بعد از آنکه خليفه دوم به سراي باقي شتافت در اول محرم 24 هجري با رأي عوف عثمان خليفه سوم شد. در اين زمان معاويه همچنان فرمانداري شام را عهدهدار گشت و حکم بن ابيالعاص عموي خليفه که از جانب پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به طائف تبعيد شده بود به مدينه بازگشت و عزت يافت.
مروان پسر حکم نيز که کليد عقل دستگاه شده بود، در عزل و نصب حکام دخالت ميکرد و از بيتالمال هم، بهره هاي هنگفت ميبرد، از
[ صفحه 55]
جمله خمس مال مردم افريقا را که ثروت هنگفتي بود به پانصد هزار دينار بخريد و خمس مال مردم مصر را نيز به صد هزار دينار پيشنهاد نمود!
مرحوم علامه اميني در کتاب الغدير براساس کتب برادران عزيز اهل سنت، بخششهاي اين دوره از خلافت را در جدولي تنظيم کرده که جمع آنها چهار ميليون و سيصد هزار دينار طلا و صد و بيست و شش ميليون و هفتصد و هفتاد هزار درهم نقره ميشود.
فدک که ميراث فاطمه زهرا عليهاالسلام بود و پيشتر از اين تاريخ آن را جزء اموال مسلمين قلمداد کردند به مروان تعلق گرفت! در حالي که فقيران و مستمنداني که يک دينار هزينه زندگي يک ماهشان را بس بود، بسيار بودند.
در اين عصر، وليد بن عقبه امارت کوفه يافت. او که عياش و به نوشيدن شراب حريص بود، روزي در حال مستي نماز صبح را چهار رکعت خواند و چون حال سر برداشتن از سجده را نداشت آن را طولاني کرده و ميگفت: اشرب و اسقني (مرا از شراب سيراب کن).
مردم از اين حاکم فاسق که خدا و نماز را به مسخره ميگرفت به خليفه شکايت بردند، خليفه، وليد برادر مادري خويش را به مدينه فراخواند و سعيد بن العاص را به کوفه فرستاد، او نيز چون حرمت دين و حقوق مردم را پاس نميداشت، مردم زبان به اعتراض گشودند و بر حاکم ظالم شوريدند در نتيجه سعيد نيز معزول و ابوموسي اشعري به فرمانداري کوفه برگزيده شد. همو که در حکميت جنگ صفين به عزل علي عليهالسلام رأي داد.
ديري نپاييد که نظام سرمايهداري، جايگزين نظم اسلامي شد، و مستضعفين که وارثان روي زمين بودند به کنار گذاشته شده و به استضعاف بيشتر نشستند. در اين زمان بود که ابوذر برخاست.
[ صفحه 56]
|