اصالت، نجابت، شهامت، فصاحت و ادب و فضيلت فاطمه - ام‏البنين - که از خاندان طهارت و تقوي به ارث برده بود، و ايمان محکمي که به وسيله آن بر خدا توکل کرده بود، چراغ راه پسرش عباس عليه‏السلام بود که براي روزي بزرگ در دامن او پرورش مي‏يافت. تاريخ بازگو کننده اين حقيقت است که هر وقت خداوند خواسته، با دست مردي از مردان خدا، معجزه‏اي بيافريند و مردم سرگشته و گمراه را، به راه راست هدايت کند. در آغاز مادر او را در مرتبت پيامبري خلق کرده و آنگاه از آن مادر، پيامبر مورد نظرش را آفريده است. آيه 42 سوره آل عمران درباه مريم عليهاالسلام مي‏فرمايد: «و اذ قالت الملائکة يا مريم ان الله اصطفيک و طهرک و اصطفيک علي نساء العالمين» و فرشتگان گفتند: اي مريم، خدا تو را برگزيده و پاکيزه ساخت و بر زنان جهان برتري داد. در اين آيه مي‏بينيم، همانگونه که محمد صلي الله عليه و آله و سلم مصطفي و برگزيده خداست، مريم برانگيخته خدا معرفي شده و دو بار «اصطفاء» درباره اين بانوي بزرگ به کار رفته است و از اين زنان برگزيده و مبعوث شده، عيسي که روح خداست به دنيا آمده است. آخرين پيامبر که درود هميشگي خدا بر او باد، از بهترين زن جهان - آمنه بنت وهب - به دنيا آمده و پيش از خلقت حسن و حسين عليهماالسلام، خداي بزرگ، کوثر محمد صلي الله عليه و آله و سلم فاطمه زهرا عليهاالسلام را آفريده است. و اين قاعده که [ صفحه 41] اوليا خدا بايد از رحمهاي پاک برخيزند و نيکيها را از پاکان به ارث ببرند هميشه ثابت بوده و زيارت وارث که بسي مشهور است بر اين قاعده و سنت تغييرناپذير خدا اشارت دارد که ترجمه فرازهائي از اين زيارتنامه را در زير مي‏آوريم. «... شهادت مي‏دهم که تو (اي حسين عليه‏السلام) نور درخشاني در اصلاب پدران عاليقدر بودي و در رحمهاي پاک مادران جاي داشتي. پليديهاي جاهليت تو را آلوده نساخته و لباسهاي نازيباي شرک و بت‏پرستي به قامت والايت پوشيده نشده است.» بنابراين قاعده، ام‏البنين نيز خلقت استثنائي داشته، تا از او و پدري چون علي عليه‏السلام که معجزه بزرگ خلقت است، عباس عليه‏السلام که معجزه ديگر خداست به دنيا آيد. عباس عليه‏السلام در دامن چنين مادري که برگزيده خدا بوده پرورش يافت و با وجودي که هر مادري فرزندش را به جان و دل دوست دارد معذلک علاقه وافر علي عليه‏السلام به کودک ام‏البنين، اين مادر را وامي‏داشت که بيشتر از هر مادر، به کودک خود توجه کند و در تربيت و محافظت و نگهداري وي بکوشد. ام‏البنين، گاه مي‏ديد شوهرش علي عليه‏السلام وقتي عباس را در بغل مي‏گيرد و نوازشش مي‏کند بيشتر بر دستهاي اين کودک بوسه مي‏زند و آنها را بر گونه‏هاي خود مي‏چسباند و زماني هم به انديشه فرومي‏رود. روزي ام‏البنين از علي عليه‏السلام پرسيد: مگر در دستهاي عباس نقصي هست که در آنها خيره مي‏شوي و به لب و صورت خود مي‏چسباني؟! علي عليه‏السلام لحظه‏اي سکوت کرد و سپس فرمود: اگر قول دهي فرياد برنياري و خود را نيازاري آنچه در آينده اتفاق خواهد افتاد برايت شرح دهم. [ صفحه 42] ام‏البنين که مي‏دانست، شوهرش آينده را به روشني گذشته و حال مي‏بيند، پيش از شنيدن خبر ناخوشايند، قلبش فروريخت و رنگ از چهره‏اش پريد. بعد از آنکه بر خود مسلط شد و با ياد خدا به دل مضطربش آرامش بخشيد [1] به علي عليه‏السلام قول داد که فرياد برنياورد و به خواست خدا راضي باشد. علي عليه‏السلام فرمود: دستهاي عباس در راه خدا از تن جدا خواهد شد. چشمهاي مادر به دستهاي کوچک کودکش دوخته شد، اشک در ديده‏ها حلقه زده بود، اما فرونريخت زيرا به شوهر بزرگوار خود قول داده بود که شيون برنيارد و رنج خبر شوم را تحمل کند. از آن روز، ام‏البنين بيش از همه روز در نگهداري و تربيت فرزندش عباس کوشيد، تا آن گوهر تابناک را که خدا براي راه خودش انتخاب کرده و آفريده، براي روزي بزرگ مهيا سازد. اگر سال تولد ابوالفضل العباس عليه‏السلام 22 هجري باشد، آن حضرت در اواخر خلافت عمر به دنيا آمده است زيرا دومين خليفه مسلمين در ماه ذي‏حجه سال 23 هجري به دست ابولؤلؤ، غلام مغيرة بن شعبه به قتل رسيده است. با اين ترتيب کودک زيباروي ام‏البنين که بعدها، قمر بني‏هاشم لقب يافت يک سال در زمان خلافت عمر زيسته و 12 سال در زمان خلافت عثمان. لذا زماني که خليفه سوم، مقتول گشته و پدرش علي عليه‏السلام به خلافت انتخاب شده سيزده ساله بوده است. از آنجا که نوابغ عالم، رشد فکري فوق‏العاده دارند، عباس عليه‏السلام که از نيروي جسماني چشمگيري نيز برخوردار بود، به زودي مقام والايي را در اجتماع احراز کرد، و قبل از بلوغ به عباس رسيد شهرت يافت. [ صفحه 43]

[1] الا بذکر الله تطمئن القلوب دل آرام مي‏گيرد زنام خداي. (رعد- 28).