مطابق نقل بعضي از مقاتل، نخست عبدالله، سپس جعفر، و پس از او عثمان به ميدان رفتند و پس از نبرد شجاعانه به شهادت رسيدند. [1] . ولي علامه مجلسي در کتاب بحارالانوار نقل مي‏کند، نخست عثمان، سپس جعفر، و پس از او عبدالله به ميدان رفتند و شهيد شدند، و چگونگي به ميدان رفتن آنها را چنين ترسيم مي‏نمايد: عثمان عليه‏السلام [2] به ميدان نبرد تاخت، در حالي که چنين رجز مي‏خواند: اني انا عثمان ذو المفاخر شيخي علي ذو الفعال الطاهر و ابن‏عم للنبي الظاهر اخي حسين خيرة الاخاير و سيد الکبار و الاصاغر بعد الرسول و الوصي الناصر يعني: منم عثمان که صاحب حسب و نسب ارجمند [ صفحه 164] هستم، پدر و سرورم علي عليه‏السلام رادمرد نيکوکردار است، همان کسي که پسر عموي پيامبر پاک صلي الله عليه وآله مي‏باشد، برادرم حسين است که سرور نيکان و آقاي بزرگ و کوچک، بعد از رسول خدا صلي الله عليه وآله و بعد از وصي پيامبر صلي الله عليه وآله علي يار و ياور پيامبر صلي الله عليه وآله مي‏باشد. عثمان قهرمانانه با دشمن جنگيد، سرانجام بر اثر اصابت تيري که خولي انداخت و بر پهلوي او وارد شد، به زمين افتاد، در اين حال يکي از دشمنان که از خاندان بني‏دارم بود، به او حمله کرد و او را به شهادت رسانيد و سرش را از بدنش جدا نمود. [3] . پس از او برادرش جعفر عليه‏السلام به ميدان تاخت، در حالي که چنين رجز مي‏خواند: اني انا جعفر ذو المعالي‏ ابن‏علي الخير ذو النوال‏ حسبي بعمي شرفا و خالي‏ احمي حسينا ذي الندي المفضال‏ يعني: من جعفر، داراي حسب و نسب ارجمند، پسر علي نيک مرد و عطابخش هستم، همين شرافت و افتخار مرا بس که عمو و دايي ارجمند دارم، از حريم حسين که بخشنده و بزرگوار و بلند مقام است حمايت مي‏کنم. به دشمن حمله کرد و به جنگ پرداخت و جمع کثيري را به [ صفحه 165] هلاکت رسانيد، سرانجام بر اثر تير خولي بن يزيد اصبحي که به چشمش يا گيجگاهش خورد، به شهادت رسيد. [4] . پس از او عبدالله به ميدان تاخت، در حالي که چنين رجز مي‏خواند: انا بن ذي النجدة و الافضال‏ ذاک علي الخير ذو الفعال‏ سيف رسول الله ذو النکال‏ في کل قوم ظاهر الاهوال [5] . يعني: من پسر صاحب کمال و شرافت و ارزش‏ها هستم، پدرم همان علي عليه‏السلام رادمرد نيک کردار و پر تلاش است، همان انساني که شمشير برنده‏ي رسول خدا صلي الله عليه وآله بود، همان که گردنکشان را مجازات مي‏کرد، و در ميان هر قوم (سرکش)، داراي شکوه و جلال کوبنده و وحشت اندازنده در ميان سرکشان متمرد بود. او به نبرد پرداخت و همچنان به نبرد سخت با دشمن، ادامه داد و بسياري از شجاعان دشمن را کشت، و آنها را با اسب‏هايشان واژگون نمود و سرانجام پس از درگيري شديد با هاني بن ثبيت حضرمي، توسط او، به شهادت رسيد. [6] . [ صفحه 166]

[1] منتهي الآمال، ج 1، ص 277. [2] روايت شده: حضرت علي عليه‏السلام فرمود: من اين فرزندم را همنام برادرم (برادر دينيم) عثمان بن مظعون [که يکي از سابقين به اسلام و وفاداران مخلص پيامبر صلي الله عليه وآله بود، و نخستين مسلماني بود که در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد] نمودم (بحار، ج 45، ص 37 و 38). [3] بحار، ج 45، ص 37. [4] و طبق زيارت ناحيه امام هادي عليه‏السلام، هاني بن ثبيت او را کشت (بحار، ج 45، ص 66). [5] در بعضي از عبارات، مصرع آخر چنين ذکر شده: «في کل يوم ظاهر الاحوال» (معالي السبطين، ج 1، ص 431). [6] بحار، ج 45، ص 37 و 38 - معالي السبطين، ج 1، ص 431 - نفس المهموم، ص 172.