عمر سعد فرمانده‏ي لشکر دشمن، روز سوم يا چهارم محرم، از جانب کوفه، از طرف ابن‏زياد با چهار هزار نفر به کربلا آمد، ابن‏زياد براي عمر سعد نامه فرستاد، و در آن نامه چنين نوشته بود: «بين حسين و يارانش و بين آب حائل شو، تا اينکه آنها حتي يک قطره آب نچشند، چنانکه با آن مرد پرهيزکار؛ عثمان چنين رفتار شد.» [ صفحه 124] عمر سعد همان ساعت (که روز هفتم بود) «عمرو بن حجاج» را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شريعه‏ي فرود آيند، و بين حسين عليه‏السلام و يارانش و ميان آب حائل گردند، و اجازه ندهند که ياران حسين عليه‏السلام حتي يک قطره آب از آنجا ببرند. عبدالله بن حصين که از دشمنان بود، فرياد زد: «اي حسين! آيا آب را نمي‏نگري، که گويا در صفا و زلال بودن همانند شکم آسمان است، سوگند به خدا قطره‏اي از آن نچشيد تا از تشنگي بميريد...» [1] . آب در خيمه‏ها تمام شد، هوا سوزان و گرم بود، تشنگي بر اهل‏بيت حسين عليه‏السلام و کودکان غلبه کرد؛ صداي العطش آنها بلند شد. در اين هنگام که ظاهرا شب هشتم محرم بود، امام حسين عليه‏السلام عباس عليه‏السلام را به حضور طلبيد، سي نفر سواره و بيست نفر پياده را با دادن بيست مشک، روانه فرات کرد تا آب بياورند. عباس عليه‏السلام در پيشاپيش اين گروه به سوي فرات حرکت کردند، وقتي به نزديک شريعه رسيدند، عمرو بن حجاج فرمانده نگهبانان دشمن فرياد زد شما کيستيد؟ يکي از ياران حسين عليه‏السلام به نام «هلال بن نافع» جواب داد: «من پسر عموي تو هستم، آمده‏ام از اين آب فرات بياشامم.» عمرو بن حجاج، بياشام گوارايت باشد. هلال: واي بر تو آيا به من مي‏گويي آب بنوش، ولي حسين عليه‏السلام و اهل‏بيتش تشنه هستند، و از شدت تشنگي در خطر مرگ قرار دارند؟ [ صفحه 125] عمرو بن حجاج: راست مي‏گويي، ولي به ما فرمان داده‏اند که ناگزير به اجراي آن هستيم، تا نگذاريم آب به حسين عليه‏السلام و يارانش برسد. هلال به سخن او اعتنا نکرد و به ياران خود فرياد زد که وارد شريعه شويد، آنها وارد شدند، عمرو بن حجاج ياران خود را فراخواند و از آنها خواست از ياران حسين عليه‏السلام جلوگيري نمايند، آنها وارد ميدان شدند و درگيري شديدي رخ داد، ياران حسين عليه‏السلام دو دسته شدند، يک دسته با دشمن مي‏جنگيدند، و دسته ديگر مشک‏ها را پر از آب مي‏کردند. هيچکس از ياران حسين عليه‏السلام کشته نشدند، و دشمن نتوانست از آنها جلوگيري کند، سپس حضرت ابوالفضل عليه‏السلام و همراهان، بيست مشک آب را به خيمه‏ها رساندند و امام عليه‏السلام و همراهان از آن آب نوشيدند. از اين رو عباس عليه‏السلام را سقا (آب رسان) ناميدند. [2] .

[1] ترجمه ارشاد مفيد، ج 2، ص 89. [2] بحار، ج 44، ص 388 - تاريخ طبري، ج 6، ص 234.