روزي اميرمؤمنان علي عليه‏السلام عباس را که آن وقت کودک خردسال بود، در آغوش گرفت و در حالي که بر اثر شدت ناراحتي، قطرات اشک از ديدگانش مي‏ريخت، بازوهاي عباس عليه‏السلام را بوسيد، ام‏البنين عليهاالسلام که آن صحنه را مي‏ديد، نگران شد و از علي عليه‏السلام پرسيد: «چرا گريه مي‏کني؟» حضرت علي عليه‏السلام پاسخ داد: «دست‏هاي اين کودک را ديدم و آنچه را که در آينده به آنها مي‏رسد به خاطر آوردم، از اين رو متأثر شدم.» ام‏البنين عليهاالسلام با اضطراب پرسيد: مگر دست‏هاي او چه مي‏شوند؟ علي عليه‏السلام پاسخ داد: قطع مي‏شوند، سپس با اندوه دردناکي چند بار فرمود: «مگر با يزيد چه کرده‏ام؟» ام‏البنين عليهاالسلام که با شنيدن اين سخن، اشک اندوه مي‏ريخت، پرسيد: «براي چه دست‏هاي عباس عليه‏السلام قطع مي‏شوند؟» [ صفحه 37] حضرت علي عليه‏السلام ماجراي کربلا را براي ام‏البنين عليهاالسلام شرح داد، ام‏البنين به خاطر آن مصائب جانگدازي که به خاندان نبوت وارد مي‏شود، منقلب شد و سخت گريه کرد، سپس با نيروي صبر و شکر، خود را آرام نمود و خدا را به خاطر اينکه فرزندش فداي امام حسين عليه‏السلام سبط پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله مي‏گردد، سپاسگزاري کرد. [1] . حضرت علي عليه‏السلام به ام‏البنين عليهاالسلام فرمود: «فرزندت عباس در پيشگاه خداوند بزرگ، داراي مقام بسيار ارجمندي است، خداوند به جاي دو دست، دو بال به او عنايت کند و او با آن دو بال، همراه فرشتگان در فضاي بهشت به پرواز در مي‏آيد، چنانکه اين موهبت را به جعفر طيار، عنايت نموده است». ام‏البنين با شنيدن اين مژده، آرامش يافت و خشنود شد [2] . آري مادر عباس عليه‏السلام از شير زنان مخلص و نمونه‏اي بود که اگر گريه مي‏کرد، گريه‏اش عاطفي بود ولي وقتي از فداکاري پسرش در راه حق و پاسداري از حريم امام حسين عليه‏السلام باخبر شد از اعماق دل خشنود شد و خدا را به داشتن چنين فرزندي به طور عميق، سپاسگزاري نمود.

[1] العباس بن علي، از: باقر شريف قرشي، طبق نقل کتاب چهره‏ي درخشان قمر بني‏هاشم عليه‏السلام، ج 1، ص 140 و 141. [2] العباس، سيد عبدالرزاق مقرم، ص 75.