گرچه در همه‏ي فصل‏هاي اين کتاب، از شجاعت عباس عليه‏السلام در ابعاد گوناگون سخن به ميان آمد، در عين حال در اينجا با نگاهي ديگر نظر شما را به نمودهايي از شجاعت آن حضرت جلب مي‏کنيم: شجاعت حضرت عباس عليه‏السلام به قدري در سطح عالي بود که مانند پدرش حيدر کرار، در جنگ بدر، احد، خيبر و حنين مي‏جنگيد، [ صفحه 186] شمارش زخمي‏ها و هلاک شدگان به دست حضرت عباس عليه‏السلام بسيار غيرعادي است، در بعضي از کتب مقاتل آمده: در روز عاشورا 855 نفر از دشمنان به دست عباس عليه‏السلام کشته شده‏اند. و نيز تعداد 180 نفر، و 520 نفر و 450 نفر نقل شده است، حتي روايت شده وقتي که دست راست آن حضرت قطع شد، او شمشير را به دست چپ گرفت، و به جنگ ادامه داد، و با يک دست، غير از زخمي‏ها پنجاه نفر از دشمنان را به خاک سياه هلاکت افکند. [1] . روايت شده: هنگامي که حضرت عباس عليه‏السلام با يک دست (يعني دست چپش) مي‏جنگيد آن چنان شجاعان دشمن را بر زمين مي‏افکند، و حمله کنندگان را سرکوب مي‏کرد، که از نظر دشمن احتمال رساندن مشک آب به خيمه‏ها، زياد شد، عمر سعد فرياد زد: «مشک را با تير، پاره و سوراخ کنيد، سوگند به خدا اگر آب به خيمه برسد، و حسين آب بنوشد، همه‏ي شما را با شمشيرش نابود خواهد کرد، مگر نمي‏دانيد که او يکه تاز عرصه‏ي شجاعت، فرزند چابک سوار و قهرمان ميدان‏ها علي بن ابيطالب عليه‏السلام است؟» در اين هنگام دشمنان به طور دسته جمعي به حضرت عباس عليه‏السلام حمله‏ي شديد کردند، آن حضرت چون آتشي که به نيزار خشک افتاده باشد، در ميان انبوه لشکر دشمن افتاد و از هر سو آنها را درهم مي‏ريخت، به طوري که صد و هشتاد سواره را بر خاک هلاکت انداخت. [ صفحه 187] در اين هنگام ظالمي به پيش آمد و ضربتي بر دست چپش زد و دست چپ او قطع گرديد. آن حضرت شمشير را به دندان گرفت، و بر قلب دشمن حمله کرد، و به شدت با آنها نبرد مي‏نمود، که در اين وقت يکي از دشمنان، عمود آهنين بر فرق همايونش زد، همين ضربت باعث شد، که آن حضرت بر زمين افتاد، و فرياد زد، «آخرين سلامم بر تو اي اباعبدالله الحسين.» [2] .

[1] تذکرة الشهداء، ص 249 و 265 و 267 و 268. [2] تذکرة الشهداء، ص 249.