در کتاب «الخصائص العباسيه» صفحهي 242 از بعضي از موثقين نقل نموده است که:
يکي از طلاب که در نجف اشرف مدتي تحصيل علم فقه و اصول نموده وليکن از علم اخلاق بيبهره بود در بعضي مجالس اظهار ميدارد که اباالفضل العباس عليه السلام به واسطهي نسب به ما شرافت دارد والا مقام علم و اجتهاد ما بالاتر است و ما در علوم دينيه بيشتر زحمت کشيدهايم.
گفتند: شبي در خواب ميبيند حضرت اباالفضل عليه السلام را و قريب به اين بيان ميفرمايد که آنچه شما تحصيل کردهايد ظنيات است و من از مقام علم و يقين تحصيل علوم يقينيه نمودهام و يک سيلي به صورت او زده و طلبهي بيادب و به حالت خوف و وحشت از خواب بيدار ميشود و تب و لرز شديدي ميگيرد.
ميگويند: تو را چه ميشود؟
ميگويد: مرا ببريد به حرم حضرت اباالفضل العباس عليه السلام آنجا توبه و انابه و استغاثه ميکند و شفا داده ميشود.
اي حرمت قبلهي حاجات ما
ياد تو تسبيح و مناجات ما
تاج شهيدان همه عالمي
دست علي، ماه بنيهاشمي
[ صفحه 76]
ماه کجا، روي دلآراي تو
سرو کجا، قامت رعناي تو
ماه درخشندهتر از آفتاب
مطلع تو، جان و تن بوتراب
همقدم قافله سالار عشق
ساقي عشاق، و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسين
داده سر و دست به راه حسين
عم امام و اخ و ابنامام
حضرت عباس عليه السلام
اي علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام، برافراخته
مکتب تو، مکتب عشق و وفاست
درس الفباي تو، صدق و صفاست
مکتب جانبازي و سربازي است
بيسري، آنگاه سرافرازي است
شمع شده آب شده، سوخته
روي ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب توست، مات
موج زند اشک به چشم فرات
شعر از «رياضي»
[ صفحه 77]
|