«ميرزا محمد خان ارباب»، از خوانين معروف بود.
روزي يکي از مباشران و مزدوران او در کربلا، بانويي را به دروغ متهم کرده، و نسبت ناروا، به وي داد. او، ميخواست از اين طريق، از آن بانو، پول بگيرد!
آن مزدور بيحيا، دست به يقهي آن خانم برده و آن را گرفت.
آن خانم، از دست آن مزدور گريخته، به حرم مطهر حضرت عباس عليهالسلام پناهنده شده، دست به شبکهي ضريح مقدس آن حضرت انداخته، و با سوز و گداز ميگفت: «يا اباالفضل! من، دخيل تو هستم، به فريادم برس»!
آن مرد مزدور گستاخ، بيحيايي را به جايي رسانيد که وارد حرم مطهر حضرت عباس عليهالسلام شد، تا آن بانو را از حرم مطهر بيرون بکشد!
خادمان حرم مطهر، از اين کار آن مرد گستاخ جلوگيري کردند، ولي در عين حال، او با کمال بيحيايي، آن بانو را از حرم مطهر بيرون برد، و آن چه خواست، از آن خانم گرفت!
دو روز پس از اين ماجرا، همين مرد مزدور گستاخ، همراه ارباب خود «محمد خان»، براي رفتن به نجف اشرف، سوار بر اتومبيل شده، حرکت کردند.
[ صفحه 204]
او، در مسير راه خوابش برد، در نتيجه، ماشينش با ماشين ديگري تصادف کرد، و بر ثر آن، همان دست آن نامرد، که بازوي آن بانو را با آن گرفته و از حرم مطهر حضرت عباس عليهالسلام بيرون کشيد، از آرنج تا شانه، متلاشي و خرد شد، استخوانش سياه گشته، درمان نيافت، و به سزاي کردار ناپسند خود رسيد.
آري، به اين ترتيب، اثر فريادرسي حضرت اباالفضل العباس عليهالسلام به آن بانوي پناهنده به آن حضرت، آشکار شده، و خشم آن حضرت، آن مزدور بيحيا را فراگرفته و نابودش نمود. [1] .
آري، به فرمودهي حکيمانهي حضرت آيةالله العظمي، آقاي آخوند ملا علي معصومي همداني قدسسره:
«هر که شد صرف ستم پيشگي انديشهي او
عاقبت بر کند انديشهي او، ريشهي او». [2] .
[ صفحه 205]
|