در ورق ديگر تاريخ چنين ميخوانيم: هنگامي که پس از مرگ معاويه يزيد براي وليد فرماندار مدينه نامه نوشت و از او خواست که: «از حسين عليهالسلام بيعت بگير وگرنه گردنش را بزن»، وليد نيمههاي شب با شتاب «عمرو بن عثمان بن عفان» را احضار کرد و به او دستور داد همان سرعت حرکت کند و «حسين عليهالسلام، «محمد حنفيه»، «عباس عليهالسلام» و «عبدالله بن زبير» را هر کجا يافت نزد او بياورد.
پسر عثمان نخست حاضر به اين کار نبود، ولي با فشار وليد مجبور شد تا اين مأموريت را انجام دهد، شبانه به سراغ آنها رفت، پس از پرس و جو، دريافت که امام حسين و عباس عليهما السلام و ديگران به عادت هميشگي در حرم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در کنار مسجد هستند، به آنجا رفت و پيام وليد را به آنها ابلاغ کرد، امام حسين عليهالسلام به او فرمود: «تو برو من خودم ميآيم».
پس از رفتن مأمور، «عبدالله بن زبير» احساس خطر کرد و به امام حسين عليهالسلام گفت: «احضار ما در اين وقت شب، براي چيست جز اينکه توطئهاي در کار باشد»؟!
امام حسين عليهالسلام فرمود: «من احتمال زياد ميدهم که خبر مرگ معاويه رسيده و وليد ميخواهد از ما براي يزيد بيعت بگيرد، ولي وليد بايد بداند که هرگز به اين آرزو نخواهد رسيد».
[ صفحه 94]
حضرت عباس عليهالسلام که در آنجا حاضر بود، دنبال سخن امام حسين عليهالسلام را تکرار کرد و گفت: «آري او هرگز به آرزوي خود نخواهد رسيد و ما بيعت نميکنيم».
سرانجام امام حسين عليهالسلام نزد وليد رفت، وليد خبر مرگ معاويه را به او داد و از او خواست با يزيد بيعت کند، امام حسين عليهالسلام فرمود: «لابد بنا بر اين است که شخصي مثل من، آشکارا با يزيد بيعت کند، بنابراين هرگاه بيعت عمومي براي مردم تشکيل دادي، مرا هم به همراه مردم دعوت کن».
وليد اين پيشنهاد را پذيرفت، مروان که در آنجا حاضر بود، به وليد گفت: «نگذار حسين عليهالسلام از اينجا بيرون رود، جز اينکه بيعت کند و گرنه دست به او نخواهي يافت تا خونها ريخته شود، اکنون اگر بيعت نکرد گردنش را بزن»!
امام حسين عليهالسلام برآشفت و بر سر مروان فرياد کشيد و فرمود: «اي پسر زني که زرقاء نام داشت (يعني همان زني که در زمان جاهليت پرچم زناکاري بر بالاي خانهاش نصب کرده بود) آيا تو ميخواهي مرا بکشي يا وليد؟! اين سخن دروغ و فسق است».
فرياد امام حسين عليهالسلام باعث شد که حضرت عباس عليهالسلام و همراهان که در درگاه ساختمان فرمانداري آماده باش کامل بودند، وارد ساختمان شده و امام حسين عليهالسلام را از گزند دشمن رهانيدند و آن حضرت با همراهان از نزد وليد بيرون آمد.
به اين ترتيب حضرت عباس عليهالسلام دوش به دوش امام حسين عليهالسلام بيعت با يزيد را رد کردند و با قاطعيت در برابر وليد، ايستادگي نمودند.
محمد حنفيه (يکي از برادران امام حسين عليهالسلام) که حدود ده سال از امام حسين عليهالسلام کوچکتر بود به صورت نصيحت به امام حسين عليهالسلام و حضرت
[ صفحه 95]
عباس عليهالسلام گفت: «براي رفع خطر با يزيد بيعت کنيد».
امام حسين عليهالسلام پاسخ داد: «اي برادر! اين را بدان که اگر در سراسر روي زمين، هيچ جايگاه و پناهگاهي براي من باقي نمانده باشد و هيچ کس از من پشتيباني نکند، من هرگز با يزيد بيعت و اطاعت نخواهم کرد». [1] .
مرحوم علامهي محقق سيد عبدالرزاق مقرم (متوفي سال 1391 هجري قمري) در مورد مقام اطاعت حضرت عباس عليهالسلام از امام حسين عليهالسلام پس از بيان بخشي از فضايل حضرت عباس عليهالسلام مينويسد: «اين فضيلتها همه از پرتو انوار سيد الشهداء امام حسين عليهالسلام بود، که حضرت عباس عليهالسلام بر اثر پيروي از او کسب نموده و آيينهي تمام نماي وجود امام حسين عليهالسلام شده بود و بي شک امام حسين و حضرت عباس عليهماالسلام از مصاديق بارز اين آيات قرآن بودند که خداوند متعال در آيه 1 و 2 سورهي شمس ميفرمايد:
«و الشمس و ضحيها
و القمر اذا تليها؛».
يعني: «سوگند به خورشيد و آن هنگام که فروغ ميبخشد
و سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشيد روان است».
خورشيد، امام حسين عليهالسلام است و ماه، حضرت عباس عليهالسلام، چرا که حضرت عباس عليهالسلام هيچ سخني نميگفت مگر آنکه قبلا از برادرش شنيده باشد و هيچ عملي انجام نميداد، مگر اينکه به جهت پيروي از امامش انجام پذيرد و در يک کلام، حضرت عباس عليهالسلام هيچگاه خويش را بر وجود مقدس امام حسين عليهالسلام مقدم نميداشت و به عبارت روشنتر: عظمت و شخصيت معنوي
[ صفحه 96]
حضرت ابوالفضل عليهالسلام به خاطر نور مقدس امام حسين عليهالسلام بود که در آينهي وجود پيراستهاش، تابيده بود». [2] .
به عبارت روشنتر همانگونه که حضرت امام علي عليهالسلام نسبت به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود و فرمود:
«و لقد کنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه، يرفع لي في کل يوم من اخلاقه علما؛»
يعني: «من همچون شتر بچهاي دنبال مادرش (سايه به سايه) به دنبال پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حرکت کردم، و او هر روز، نکته تازهاي از اخلاق نيک را براي من آشکار ميساخت». [3] .
حضرت عباس عليهالسلام نيز از امام حسين عليهالسلام اين گونه پيروي ميکرد، و از محضر او در همهي لحظههاي عمرش، بهرهمند ميشد. [4] .
[ صفحه 97]
|