با آن که «امامه» در تنظيم خانه و سرپرستي فرزندان امام علي عليه‏السلام نهايت مراقبت را به کار مي‏برد، ولي متأسفانه او نمي‏توانست امام علي عليه‏السلام را پدر فرزند يا فرزندان جديدي بسازد. امام علي عليه‏السلام، براي بر طرف کردن اين کمبود، تصميم گرفت، ازدواج جديدي را انجام بدهد. در اينجا، لازم است به اين نکته اشاره شود که شايد بعضي از افراد اين پرسش را مطرح کنند که: آيا آن تعداد فرزنداني که از حضرت زهرا عليهاالسلام براي امام علي عليه‏السلام باقي مانده بود، کافي نبود که آن حضرت مجددا مي‏خواست با ازدواجي جديد، صاحب فرزندان ديگري شود؟! در پاسخ به اين پرسش بايد گفت که: ازدياد اولاد، در صورت توانايي مالي و تربيتي، آرزوي هر بشري در هر زمان بوده و خواهد بود، زيرا هر اندازه تعداد فرزندان انسان که از يک آموزش و پرورش صحيح برخوردار شده باشند، زيادتر باشد، به همان اندازه، در استحکام و پي‏ريزي نظم جامعه‏ي خود، مي‏تواند سهم بيشتري و بهتري را به عهده داشته باشد. و از آن گذشته، افزايش اولاد تربيت شده، همواره - چه در زمان‏هاي گذشته، و چه در زمان حال - مبناي شخصيت افراد، و سرفرازي پدران و مادران بوده است. [ صفحه 53] و با بيان اين توضيح، ازدياد فرزنداني صالح و خردمند، نه تنها قابل انتقاد نيست، بلکه قابل تحسين، و مايه‏ي سر بلندي افراد نيز مي‏باشد. گذشته از مطالب فوق، نبايد تفاوت فاحشي را که فرزندان امام علي عليه‏السلام و به طور کلي خانواده‏ي رسالت، چه از نظر اصالت و چه از نظر تربيت با سايرين دارند، از نظر دور داشت. به هر اندازه که فرزندان امام علي عليه‏السلام زياد مي‏شدند، به همان اندازه فداکاراني شجاع، از جان گذشته، و فهميده، تربيت شده و دانشمند و پرهيزکار، به اجتماع اسلامي افزوده مي‏گرديد. فرزندان امام علي عليه‏السلام، چون انواري بودند که از وجود نوراني پدر بزرگوار خود سرچشمه گرفته، و با نور خود، تاريکي‏هاي اجتماع را روشن مي‏کردند، و به اين ترتيب، به هر اندازه که اين تعداد فزوني مي‏يافت، به همان اندازه نسبت به اشعه‏هاي ثمربخش و انوار معنويت، اجتماع را بيشتر در خود مي‏گرفت، و زيادتر رهنمون افراد گمراه مي‏گرديد. فرزندان امام علي عليه‏السلام، مصلحاني بودند، که اصلاح اجتماع را از هر لحاظ به عهده داشتند، و در قبال فساد، ظلم، جور و تباهي، تا سر حد جان، ايستادگي مي‏نمودند، و با رفتار و کردار خود، سرمشق و نمونه‏اي براي ساير افراد و انسان‏هاي جهان اسلام و جهانيان قرار مي‏گرفتند. واقعه‏ي کربلا، نمودار زنده‏اي از اين تعليم و تربيت خاندان رسالت است که براي ابد، بدون پيدا شدن نظيري براي آن، در صفحات تاريخ، منعکس خواهد بود. پس، با اين توضيح مختصر، بايد به خاطر داشت که ازدواج مکرر مولاي‏ [ صفحه 54] متقيان امام علي عليه‏السلام و ساير ائمه‏ي اطهار عليهم‏السلام، صرفا به جهت اشباع غريزه‏ي جنسي نبوده است، بلکه مقصود اصلي آن بزرگواران، به وجود آوردن افرادي بوده که در بهترين خاندان و با بهترين آموزش، مسير زندگي را پيموده و پرورش يافته باشند، تا هر يک از آنان به نوبه‏ي خود، صفحاتي از تاريخ بشري را به صفات حسنه و اعمال و کردار پسنديده و خدا پسندانه و حيرت انگيز خود، اختصاص داده، و آنها را مزين نمايند. در هر حال، حضرت اميرمؤمنان، امام علي عليه‏السلام، براي آن که بتواند فرزندان جديدي را براي عالم اسلام و فداکاراني را در راه حق و حقيقت تربيت کند، برادر خود «عقيل» را که از علماي «أنساب» بود، و در شجره شناسي، يد طولائي داشت، احضار فرمود. سپس امام علي عليه‏السلام مقصود خود را با «عقيل» درميان گذاشت و به او فرمود: «اي عقيل! آيا تو در ميان خانواه‏هاي بزرگ عرب، دختري را سراغ داري که از نظر اصالت و شايستگي، مورد پسند من قرار گيرد، و بتواند فرزنداني صالح و شجاع به دنيا آورده، و آنها را در دامن خود پرورش و آموزش دهد»؟ «عقيل»، دقيقه‏اي سکوت نمود، و در فکر خود به جستجوي چنين فردي پرداخت، و پس از سپري شدن دقايقي چند، سر خود را بلند کرد، و در حالي که تبسمي را بر لب داشت، عرض کرد: «اي برادر! من چنين دختري را با آن مشخصاتي که تو فرمودي، سراغ دارم». امام علي عليه‏السلام، کنجکاوانه پرسيد: «او، از چه خانواده‏اي است»؟ «عقيل»، پاسخ داد: «دختر مورد نظر شما، از خانواده‏ي «کلابيه»، و [ صفحه 55] دختر «حزام بن خالد بن ربيعه‏ي کلابي» است، که در تمام بلاد عرب، در شجاعت و اصالت، معروف و مشهورند». امام علي عليه‏السلام پرسيد: «اي عقيل! من از معروفيت اين خانواده، آگاهي دارم، آيا تو مي‏داني نام اين دختر چيست»؟ «عقيل» بلافاصله جواب داد: «اي برادر! نام وي «فاطمه» مي‏باشد، و او...». «عقيل»، با فراست و ديد باطني خود، دريافت که پاسخ وي، تغيير حالتي را براي امام علي عليه‏السلام به وجود آورده است. و واقعا هم همين طور بود، زيرا از شنيدن نام «فاطمه»، رنگ و حالت مولاي متقيان، اميرمؤمنان امام علي عليه‏السلام، دگرگون گشت، و توجه آن عزيز به نقطه‏ي نامعلومي معطوف گرديد. آري، امام علي عليه‏السلام، از شنيدن کلمه‏ي «فاطمه»، همسر گرامي خود، يعني «زهراي اطهر» عليهاالسلام را به ياد آورد، و خاطراتي توأم با غم و شادي را در وي زنده نمود. امام علي عليه‏السلام، از دو جهت با اين اسم مأنوس بود، يکي از جهت مادر خود، و ديگري از جهت همسر خود. «فاطمه‏ي بنت اسد»، مادر امام علي عليه‏السلام، و «فاطمه‏ي زهرا عليهاالسلام، دختر گرامي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، زوجه و همسر آن حضرت بود. به همين دليل، اسم «فاطمه» و کلمه‏ي «فاطمه»، با فکر و روح و خون او، در آميخته بود. امام علي عليه‏السلام، با شنيدن اسم «فاطمه» که «عقيل» بر زبان خود جاري ساخت، از يک طرف مادر گرامي خود را با آن همه محبت و عطوفت مادرانه به ياد آورد، و از طرف ديگر، وفاداري و يگانگي همسر از دست داده‏ي خود را از [ صفحه 56] خاطر خود گذراند، و مدتي در حال سکوت، خاطرات خود را با آن وجود عزيز، در نظر خود مجسم نمود. «عقيل» که خود متوجه اين مطلب بود، سکوت برادر خود را محترم شمرد، و هيچ سخني بر زبان نراند، تا آن که امام علي عليه‏السلام، حالت اوليه‏ي خود را به تدريج به دست آورده، سپس سر مبارک خود را بلند نمود. آن‏گاه، امام علي عليه‏السلام، لحظاتي چند در چهره‏ي «عقيل» خيره شده، و سپس فرمود: «اي برادر! تو درباره‏ي اين زناشوئي، با خانواده‏ي آنها گفتگو کن، و مقدمات کار را با رضايت خود دختر، فراهم نما». با اين ترتيب بود که امام علي عليه‏السلام، با پيشنهاد «عقيل»، موافقت فرمود. و هيچ بعيد نيست که اسم «فاطمه»، در گرفتن اين تصميم، تأثير بزرگي داشته باشد، زيرا اين همسر جديد، با نامي که داشته، مي‏توانسته زنده کننده‏ي خاطرات گذشته‏ي مادر گرامي و همسر ارجمند امام علي عليه‏السلام باشد. [1] . [ صفحه 57]

[1] ابوالفضل عليه‏السلام پرچمدار کربلا، بدرالدين نصيري، صص 30 - 24. (با اندکي تصرف و تغيير).