در اين جا بهتر آن است که اين مقدمه را با ابيات ناب و پر محتوائي از شاعر ارجمند و ولايتمدار آقاي «عارفچه» به پايان ببريم: ياور من گر شود خداي اباالفضل‏ از دل و از جان کنم ثناي اباالفضل‏ نيست دروغ ار بگويم اين سخن راست‏ هست رضاي خدا رضاي اباالفضل‏ مرتبه‏ي شاهيش دهند به عقبي‏ آنکه شد اندر جهان گداي اباالفضل‏ ناطقه لال است تا که وصف بگويد از ادب و حلم و از حياي اباالفضل‏ گر که بود عقده‏اي به دل بگشايد قدرت دست گره گشاي اباالفضل‏ در دو جهان است چشم جمله محبان‏ بر کرم و جود و بر عطاي اباالفضل‏ در دل من کي هواي خلد برين است‏ چونکه بود بر سرم هواي اباالفضل‏ [ صفحه 43] جمله شهيدان خورند غبطه چو بينند روز جزا حشمت و علاي اباالفضل‏ در کف زهرا بس اين براي شفاعت‏ روز مکافات، دست‏هاي اباالفضل‏ نيست دو عالم بهاي يک سر مويش‏ گر که بسنجند خون بهاي اباالفضل‏ با لب خندان به باغ خلد خرامد هر که کند گريه در عزاي اباالفضل‏ شکر که «عارفچه» از عطاي خداوند گشت ز جان منقبت سراي اباالفضل [1] . [ صفحه 47]

[1] پرچمدار نينوا، محمد محمدي اشتهاردي، صص 89 - 88.