اصولا يکي از ارزشهاي والاي انساني و اسلامي، رعايت ادب است، چه رعايت ادب در محضر خداوند متعال، چه در برابر فرامين نوراني الهي، چه در برابر انبياء عظام الهي عليهمالسلام، چه در برابر ائمهي هدي عليهمالسلام چه در برابر همه انسانهاي ديگر، و چه در حالات گوناگون زندگي.
آري، ادب، يکي از مهمترين عوامل و بزرگترين ارکان شخصيت معنوي و نيز زينت و زيور، براي اخلاق هر انساني به شمار ميرود.
در حديث شريفي از حضرت امام علي عليهالسلام خطاب به فرزند دلبند خود، حضرت امام حسن مجتبي عليهالسلام، چنين ميخوانيم:
«يا بني! الأدب: [1] .
لقاح العقل.
و ذکاء القلب.
و عنوان الفضل».
يعني: «پسرم! ادب:
1. مايهي بارور شدن خرد.
2. موجب بيداري دل.
3. و سرفصل فضيلت و ارزش است».
بر همين اساس، خود جناب اميرمؤمنان، حضرت امام علي عليهالسلام همهي فرزندان خود را به خوبي تربيت کرد، به طوري که فرزندان بزرگوار آن حضرت،
[ صفحه 23]
همگي از با ادبترين افراد جامعهي خود بودند.
حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام نيز درس ادب را از همين مکتب نوراني و درخشان علوي آموخته بود، به همين دليل، از ويژگيهاي زندگي پر برکت آن حضرت، ادب آن بزرگوار، در همهي مراحل و دورانهاي گوناگون زندگي پرافتخارش ميباشد.
ما، در اين جا، نظر شما خوانندهي گرامي را به چهار نمونه از أدب حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، جلب ميکنيم:
نمونهي اول:
روايت شده است:
حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، بدون کسب اجازه از حضرت امام حسين عليهالسلام، در کنار آن حضرت نمينشست. پس از کسب اجازه از آن حضرت، اگر هم در کنار آن حضرت مينشست، مانند عبد خاضع و بندهي فروتن، به صورت دو زانو، در برابر مولايش مينشست. [2] .
نمونهي دوم:
در کتاب «مستطرف الاحاديث»، نقل شده است:
روزي از روزها، حضرت امام حسين عليهالسلام، در مسجد، آب خواست.
حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام - که در آن هنگام کودک خردسالي بود، - بدون آن که به کسي بگويد، با شتاب، از مسجد بيرون آمد!
افراد حاضر در مسجد، پس از چند لحظه، ديدند، حضرت أبوالفضل العباس عليهالسلام، ظرفي را پر از آب کرده، آورد [3] و با احترام خاصي، ظرف آب را
[ صفحه 24]
به برادر بزرگوارش، حضرت امام حسين عليهالسلام تقديم کرد.
نمونهي سوم:
باز در کتاب «مستطرف الأحاديث»، نقل شده است:
روزي از روزها، خوشهي انگوري را به حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام دادند.
حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، - با اين که کودک خردسالي بود، - با شتاب، از خانه بيرون آمد!
برخي از اطرافيان، از حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، پرسيدند: «با اين عجله، به کجا ميروي»؟!
حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، در پاسخ فرمود: «ميخواهم، اين انگور را براي مولايم، حسين عليهالسلام ببرم»! [4] .
نمونهي چهارم:
حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام، در تمام طول عمر مبارک سي و چهار سالهي خود هرگز به برادر بزرگوارش حضرت امام حسين عليهالسلام، «برادر» خطاب نکرد، بلکه همواره، با تعبيرهاي گوناگوني مانند: «سيدي! آقاي من!»، «مولاي! مساوي سرور من!» و «يابن رسول الله! مساوي اي پسر پيامبر خدا!»، آن حضرت را صدا ميزد، جز در مورد آخرين ساعت از عمر شريف خود، که در واپسين لحظات پيش از شهادت خود، خطاب به حضرت امام حسين عليهالسلام، عرض کرد: «يا أخاه! أدرک أخاک! مساوي برادر! برادرت را درياب»!
اين گونه تعبير - به «برادري»، - آن هم در واپسين دقايق از عمر شريف آن حضرت، خطاب به حضرت امام حسين عليهالسلام، بيانگر اين مطلب و اين نکته بود که:
[ صفحه 25]
«اي حسين! برادرت عباس، رسم برادري را به بهترين صورت ممکن، بجا آورد، اينک، تو نيز با مهر برادري، به سوي برادر خود بنگر و برادرانه، به فرياد او برس»! [5] .
|